کلمه جو
صفحه اصلی

relocation


معنی : جابجا سازی، جابجایی
معانی دیگر : جابجا سازی، جابجایی

انگلیسی به فارسی

جابجا سازی، جابجایی


جابجایی، جابجا سازی


انگلیسی به انگلیسی

• act of changing locations; transferral to a different place, act of moving to a new place

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تغییر محل
[کامپیوتر] جابجاسازیی ؛ جابجایی

مترادف و متضاد

جابجا سازی (اسم)
offset, transplantation, relocation

جابجایی (اسم)
relocation

جملات نمونه

1. dynamic relocation
جابجایی پویا

2. The company says the cost of relocation will be negligible.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می گوید هزینه نقل مکان قابل چشم پوشی است
[ترجمه گوگل]این شرکت می گوید که هزینه انتقال آن ناچیز خواهد بود

3. Relocation expenses were paid to encourage senior staff to move to the region.
[ترجمه ترگمان]هزینه های Relocation برای تشویق کارمندان ارشد به حرکت به منطقه پرداخت شد
[ترجمه گوگل]هزینه های نقل و انتقال به منظور تشویق کارمندان ارشد به حرکت به منطقه پرداخت شده است

4. Moreover many firms will use relocation as an opportunity to shed jobs or introduce cheaper and less worthwhile ones.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از شرکت ها از نقل مکان به عنوان فرصتی برای ایجاد شغل یا معرفی موارد ارزان تر و کم تر ارزشمند استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بسیاری از شرکت ها از جابجایی به عنوان یک فرصت برای رفع شغل یا معرفی ارزان تر و کمتر ارزشمند استفاده می کنند

5. The system relating to the Head Office relocation has been reasonably successful.
[ترجمه ترگمان]سیستم مربوط به جابجایی دفتر رئیس به طور معقولی موفق بوده است
[ترجمه گوگل]سیستم مربوط به جابجایی دفتر مرکزی موفق بوده است

6. Many of those affected by the relocation had left the south as refugees from the conflict there in the previous decade.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسانی که تحت تاثیر این نقل مکان قرار گرفته بودند، جنوب را به عنوان پناهنده از درگیری آنجا در دهه گذشته ترک کرده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افرادی که تحت تأثیر جابجایی قرار گرفته بودند، جنوب را بعنوان پناهنده از این درگیری در دهه گذشته ترک کرده اند

7. A section at the end looks at relocation allowances offered to new recruits who have to move to take up an appointment.
[ترجمه ترگمان]یک بخش در پایان، کمک هزینه نقل مکان را که به نیروهای جدید پیشنهاد شده که باید برای گرفتن یک قرار ملاقات حرکت کنند، بررسی می کند
[ترجمه گوگل]یک بخش در انتها به کمکهای جابجایی ارائه شده به کارکنان جدیدی که مجبور به رفتن به ملاقات هستند، به نظر می رسد

8. Relocation is bound to cause a certain amount of disruption in the running of the business.
[ترجمه ترگمان]Relocation موظف است تا میزان معینی از اختلال در اجرای کسب وکار را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]نقل مکان باید ناشی از اختلال در عملکرد کسب و کار باشد

9. They were engaged before the relocation and given their induction training in a nearby hotel.
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از نقل مکان شرکت کرده بودند و آموزش های induction را در یک هتل نزدیک انجام دادند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از جابجایی مشغول به کار بودند و آموزش القایی خود را در یک هتل در این نزدیکی انجام دادند

10. The blow was softened somewhat by the relocation of a cream cake factory bringing 700 jobs.
[ترجمه ترگمان]این ضربه تا حدی با نقل مکان یک کارخانه کیک خامه ای که ۷۰۰ شغل را به همراه داشت، نرم شد
[ترجمه گوگل]این ضربه تا حدودی با جابجایی یک کارخانه کیک خامه ای که 700 شغل را به دست آورد، تضعیف شد

11. A suitable relocation compensation and benefits package also needs to be provided.
[ترجمه ترگمان]یک جبران اقامت مناسب و بسته مزایایی نیز باید فراهم شود
[ترجمه گوگل]باید یک جریمه مناسب و جبران خسارت نیز ارائه شود

12. However, over the period of the relocation programme, house prices rose considerably.
[ترجمه ترگمان]با این حال، طی دوره برنامه جابجایی، قیمت خانه به طور قابل توجهی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با این حال، در طول دوره برنامه جابجایی، قیمت خانه ها به میزان قابل توجهی افزایش یافت

13. The relocation of large companies is likely to attract national television, radio and newspaper coverage.
[ترجمه ترگمان]جابجایی شرکت های بزرگ به احتمال زیاد باعث جلب توجه تلویزیون ملی، رادیو و روزنامه خواهد شد
[ترجمه گوگل]انتقال شرکت های بزرگ به احتمال زیاد جذب تلویزیون ملی، پوشش رادیو و روزنامه می شود

14. Some relocation policies exclude new recruits from receiving other allowances, such as travel and accommodation expenses.
[ترجمه ترگمان]برخی از سیاست های نقل مکان، افراد جدید را از دریافت مزایای دیگر مانند هزینه های سفر و اقامت معاف می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از سیاست های جابجایی مجریان جدید از دریافت کمک های دیگر، مانند هزینه های سفر و اقامت، را حذف می کنند

پیشنهاد کاربران

جابجایی به محلی جدید برای استخدام در کاری جدید

تغییر مکان، نقل مکان


کلمات دیگر: