کلمه جو
صفحه اصلی

microwave


معنی : میکرو ویو، کهموج، موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی، ریز موج
معانی دیگر : (خوراک پز) مایکروویو، خوراک پز کهموجی، تندپز، با خوراک پز کهموجی پختن، (خوراک را) در مایکروویو پختن، کهموج (میان 300 تا 300000 مگاهرتز)

انگلیسی به فارسی

ریز موج، میکرو ویو، ماکروفر


که موج، موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی، ریز موج


مایکروویو، میکرو ویو، کهموج، موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی، ریز موج


انگلیسی به انگلیسی

• electromagnetic wave of extremely high frequency; cooking device that uses electromagnetic waves to cook food, type of oven
a microwave or a microwave oven is a cooker which cooks food very quickly by using short-wave radiation rather than by heat.
microwaves are a type of electromagnetic radiation that fall within the wavelength range of 0.3 to 0.001 metres that are used in telecommunications, radar, cooking, and so on.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خرده موج - کهموج
[کامپیوتر] میکروویو، ریز موج .
[برق و الکترونیک] مایکروویو، ریز موج
[صنایع غذایی] ریز موج، میکرو ویو
[ریاضیات] موج ریز

مترادف و متضاد

میکرو ویو (اسم)
microwave

کهموج (اسم)
microwave

موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی (اسم)
microwave

ریز موج (صفت)
microwave

cook


Synonyms: bake, heat, melt, nuke, warm up, zap


جملات نمونه

1. i cook my food in a microwave
من خوراکم را در مایکروویو می پزم.

2. I'll heat it up in the microwave.
[ترجمه ترگمان]ان را در مایکروویو متمرکز می کنم
[ترجمه گوگل]من آن را در مایکروویو گرم می کنم

3. A microwave oven can be a real lifesaver when you're pressed for time.
[ترجمه ترگمان]یک فر microwave می تواند یک ناجی واقعی باشد وقتی که تو را برای زمان تحت فشار قرار داده باشی
[ترجمه گوگل]اجاق مایکروویو می تواند زمانی که شما برای مدت زمان فشرده است، یک نجات دهنده واقعی باشید

4. She has a microwave, but uses it mainly for defrosting bread.
[ترجمه ترگمان]او یک مایکروویو دارد، اما عمدتا برای نان defrosting استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او دارای مایکروویو است، اما به طور عمده برای نوشیدن یخ زده استفاده می کند

5. Put the fish in the microwave and it'll only take 5 minutes.
[ترجمه ترگمان]ماهی رو بذار توی مایکروویو و فقط ۵ دقیقه طول میکشه
[ترجمه گوگل]ماهی را در مایکروویو بگذارید و فقط 5 دقیقه طول می کشد

6. All our holiday chalets include a microwave and food processor for extra convenience.
[ترجمه ترگمان]تمام خانه های ییلاقی ما شامل یک پردازنده مایکروویو و غذایی برای راحتی بیشتر هستند
[ترجمه گوگل]همه تعطیلات chalets ما شامل مایکروویو و پردازنده مواد غذایی برای راحتی بیشتر است

7. Just stick it in the microwave for a few minutes.
[ترجمه ترگمان]فقط واسه چند دقیقه بزارش تو مایکرو ویو
[ترجمه گوگل]فقط آن را در مایکروویو برای چند دقیقه نگه دارید

8. Microwave ovens should be serviced according to the manufacturer's instructions.
[ترجمه ترگمان]کوره ها باید مطابق با دستورالعمل کارخانه تولید شود
[ترجمه گوگل]اجاق های مایکروویو باید با توجه به دستورالعمل های تولید کننده سرو کار داشته باشند

9. The microwave goes ping when the food's ready.
[ترجمه ترگمان]زمانی که غذا آماده می شود، مایکروویو عمل می کند
[ترجمه گوگل]مایکروویو هنگامی که غذا آماده است، پینگ می شود

10. Just heat up the food in the microwave.
[ترجمه ترگمان]فقط غذا رو تو مایکروویو آماده کن
[ترجمه گوگل]فقط مواد غذایی را در مایکروویو بخورید

11. A microwave is a good investment.
[ترجمه ترگمان]یک میکروویو یک سرمایه گذاری خوب است
[ترجمه گوگل]مایکروویو یک سرمایه گذاری خوب است

12. Reheat the soup in the microwave.
[ترجمه ترگمان] سوپ رو توی مایکروویو متمرکز کن
[ترجمه گوگل]سوپ را در مایکروویو بخورید

13. Never microwave a whole egg without pricking the yolk with a toothpick to break the outer membrance.
[ترجمه ترگمان]هرگز یک تخم مرغ را بدون آن که محتویات آن را با خلال دندانی سوراخ کند، از microwave بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]هرگز مایکروویو یک تخم مرغ کامل را بدون زرده زدن با خمیر دندان برای شکستن غشای خارجی بیاندازید

14. Shall I microwave something for dinner?
[ترجمه ترگمان]شام چیزی برای شام درست کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهم برای شام چیزی بخورم؟

15. A freezer and microwave oven can make light work of cooking.
[ترجمه ترگمان]یک فریزر و فر میکروویو می تواند کار آشپزی را روشن کند
[ترجمه گوگل]یک فریزر و اجاق مایکروویو میتوانند از آشپزی لذت ببرند

I cook my food in a microwave.

من خوراکم را در مایکروفر می‌پزم.


This meat can be either fried or microwaved.

این گوشت را می‌توان یا سرخ کرد و یا در مایکروویو پخت.


پیشنهاد کاربران

ماکروفر

موج پز

microwave ( فیزیک )
واژه مصوب: ریزموج
تعریف: هر موج الکترومغناطیسی که طولِ موج آن بین 3 میلی متر تا 30 سانتی متر باشد


کلمات دیگر: