کلمه جو
صفحه اصلی

ref


(مخفف: referee)، داور، رجوع، عطف، بازگشت، اصلاح شده، (مخفف: referee) داور (مخفف: referee) (ورزش) داوری کردن مخفف: داور مخفف: رجوع، عطف، بازگشت مخفف: اصلاح شده مخفف: باز پرداخت

انگلیسی به فارسی

(مخفف: referee) داور


(مخفف: referee) (ورزش) داوری کردن


مخفف: داور


مخفف: رجوع، عطف، بازگشت


مخفف: اصلاح شده


مخفف: باز پرداخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a referee.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: refs, reffing, reffed
• : تعریف: to referee.
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "reference."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "referee."

• a ref is the official who controls a game such as football or boxing; an informal word.
ref. is an abbreviation for `reference'; written in front of a code at the top of business letters so that the letter can be filed.
arbitrator, unbiased person who makes decisions and settles disputes; umpire, official who enforces game rules during sports competitions

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نوشته ای که نیاز مندیهای یک فرد را شرح می دهد. Reuest forsonal

جملات نمونه

1. ref. your favor of the 15th december
عطف به نامه ی مورخه ی 15 دسامبر شما

2. The game's not over till the ref blows the whistle.
[ترجمه باقر] تا داور در سوت ندمد بازی تمام نمی شود
[ترجمه ترگمان]بازی تموم نشده تا داور سوت بزنه
[ترجمه گوگل]این بازی تا پایان نیمه نهایی سوت پایان نمی یابد

3. The ref gave a penalty and Zidane scored.
[ترجمه باقر] داور یک پنالتی اعلام کرد و زیدان آن را گل کرد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، زین الدین زیدان به ثمر رساند و زین الدین زیدان به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]مجدد یک مجازات و زیدان به ثمر رساند

4. Our Ref: JAH/JW.
[ترجمه ترگمان]مرجع ما مرجع: jah \/ JW
[ترجمه گوگل]پیوند ما YH / JW

5. To apply, send your c. v., quoting ref.
[ترجمه ترگمان]برای درخواست کار، سی سی ت رو بفرست شکایت داره، از داور نقل قول می کنم
[ترجمه گوگل]برای اعمال، ارسال c خود را v, نقل قول ref

6. Needless to say the ref blew the whistle exactly on time.
[ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست داور سوت زدن دقیقا سر وقت
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن رفع نکردن سوت را دقیقا در زمان

7. Dave Libbey, another top-flight ref, has been conspicuously absent since his return from an early season injury.
[ترجمه ترگمان]دیو libbey، یکی دیگر از پروازه ای \"flight\"، پس از بازگشت از یک فصل اولیه، به طور واضح غیبت شده است
[ترجمه گوگل]دیو لیببی، یکی دیگر از رکوردهای فوق العاده، از زمان بازگشت او به آسیب زودرس، از لحاظ ظاهری غافلگیر شده است

8. I got told off by the ref - I was a bit wild then - and Ian began moaning as though he was crying.
[ترجمه ترگمان]من یه کمی وحشی شدم - بعد هم مثل اینکه داشت گریه می کرد، ایان شروع به ناله کرد
[ترجمه گوگل]من از طریق اسکریپت توضیح دادم - کمی بعد وحشی شدم - و یان شروع به ناله کرد، مثل اینکه گریه میکرد

9. The ref was full of Christmas spirit and United's top scorer was dancing with delight.
[ترجمه ترگمان]The پر از روح کریسمس بود و بهترین گلزن تیم یونایتد در حال رقصیدن با شادی بودند
[ترجمه گوگل]مربی پر از روح کریسمس بود و گلزن برتر یونایتد با لذت رقص شد

10. The video ref gave it and Lansdowne Road erupted, especially after O'Gara added the conversion from wide on the touchline.
[ترجمه ترگمان]به ویژه پس از این که او این تبدیل را از wide به the اضافه کرد، این ویدیو به آن شکل گرفت و جاده Lansdowne فوران کرد
[ترجمه گوگل]این ویدئو آن را به نمایش گذاشت و لانسودون جاده فوران کرد، به ویژه پس از اینکه اوگارا تبدیل را از روی لمس گسترده ای اضافه کرد

11. Jess yells at the ref, moving her hands to illustrate how the Drake player pushed into her.
[ترجمه ترگمان]\"جس\" در حالی که دست هایش را تکان می داد تا نشان دهد چگونه بازیکن دریک به درون او هل داده شد، دست هایش را تکان داد
[ترجمه گوگل]جیس در رکورد زد و حرکت کرد و دست ها را به تصویر کشید که چگونه بازیکن دریک به او حمله کرد

12. Omonia supporters chased the ref off the pitch, then tore down the steel dressing-room doors.
[ترجمه ترگمان]حامیان Omonia در را از زمین بیرون کردند و سپس دره ای اتاق تعویض فولادی را پاره کردند
[ترجمه گوگل]هواداران امیونیا فینال را از زمین خارج کردند و سپس درهای درب های فولادی را پاره کردند

13. REF . 5 What is the proof color, blue or sample color?
[ترجمه ترگمان]REF ۵ رنگ اثباتی، رنگ آبی یا نمونه چیست؟
[ترجمه گوگل]مرجع 5 رنگ اثبات، رنگ آبی یا نمونه ای چیست؟

14. If that ref hadn't made that call, we would have won.
[ترجمه ترگمان]اگر این داور آن تماس را نکرده بود، ما برنده می شدیم
[ترجمه گوگل]اگر این پروتکل این تماس را انجام نداد، ما پیروز خواهیم شد

15. Due to the specialty, REF relay is a current relay with very high sensitivity or a voltage relay with very low acting power.
[ترجمه ترگمان]به دلیل تخصص، رله REF رله کنونی با حساسیت بسیار بالا یا رله ولتاژ با قدرت بازیگری بسیار پایین است
[ترجمه گوگل]با توجه به تخصص، REF رله جریان با حساسیت بسیار بالا و یا رله ولتاژ با قدرت بسیار کم عمل است

پیشنهاد کاربران

( همان referee )
اسم : داور
فعل : داوری کردن


کلمات دیگر: