کلمه جو
صفحه اصلی

potentiometer


معنی : مقسم ولتاژ، پتانسیل سنج، توان سنج ولتاژ برق، نیرو سنج برق
معانی دیگر : (دستگاه سنجش و مهار پتانسیل برقی) تانش سنج

انگلیسی به فارسی

پتانسیومتر، مقسم ولتاژ، پتانسیل سنج، توان سنج ولتاژ برق، نیرو سنج برق


نیرو سنج برق، توان سنج ولتاژ برق


پتانسیل سنج، مقسم ولتاژ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: potentiometric (adj.)
• : تعریف: an instrument that measures or controls electric potentials or electromotive forces by reference to a known or standard voltage.

• instrument for measuring electrical potential (electricity)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] پتانسیل سنج
[عمران و معماری] پتانسیل سنج - پتانسیومتر
[برق و الکترونیک] پتانسیومتر، مقاومت قابل تنظیم و تغییر - پتانسیومتر 1. مقاومت متغیر که دارای تیغه اتصال قابل تنظیم پیوسته است که معمولاً روی محور گردانی نصب می شود و به صورت مستقیم ولتاژ اعمل می کند. آن را پات نیز می نامند ( واژه عامیانه ) 2. ابزاری برای اندازه گیری ولتاژ با متعادل کردن آن در برابر ولتاژ معلوم .
[زمین شناسی] نیرو سنج برق، توان سنج ولتاژ برق، پتانسیل سنج

مترادف و متضاد

مقسم ولتاژ (اسم)
potentiometer

پتانسیل سنج (اسم)
potentiometer

توان سنج ولتاژ برق (اسم)
potentiometer

نیرو سنج برق (اسم)
potentiometer

جملات نمونه

1. Turn the sliding contact of the potentiometer to approximately mid-position.
[ترجمه ترگمان]تماس لغزشی ناحیه potentiometer را تقریبا تا حد وسط نصف کنید
[ترجمه گوگل]تماس کششی پتانسیومتر را به تقریبا در وسط موقعیت تبدیل کنید

2. Turn the sliding contact of the potentiometer to approximately mid-position. Connect the battery.
[ترجمه ترگمان]تماس لغزشی ناحیه potentiometer را تقریبا تا حد وسط نصف کنید باتری را متصل کنید
[ترجمه گوگل]تماس کششی پتانسیومتر را به تقریبا در وسط موقعیت تبدیل کنید باتری را وصل کنید

3. The 1M potentiometer should be prepared by attaching short wires to the centre and one of its outer terminals.
[ترجمه ترگمان]۱ M باید با اتصال سیم های اتصال کوتاه به مرکز و یکی از پایانه های خارجی خود آماده شود
[ترجمه گوگل]پتانسیومتر 1M باید با اتصال سیم های کوتاه به مرکز و یکی از پایانه های بیرونی آن آماده شود

4. A servo potentiometer that generates the signal for comparison with the input signal.
[ترجمه ترگمان]یک فرمان یار که سیگنال را برای مقایسه با سیگنال ورودی تولید می کند
[ترجمه گوگل]یک پتانسیومتر سروو که سیگنال را برای مقایسه با سیگنال ورودی تولید می کند

5. The wiper of the potentiometer is connected directly to the spindle.
[ترجمه ترگمان]پاک کن of به صورت مستقیم به spindle متصل می شود
[ترجمه گوگل]پاک کننده پتانسیومتر مستقیما به اسپیندل وصل شده است

6. Nut is widely used in electronic components, potentiometer, quartz core machine, lamp and so on.
[ترجمه ترگمان]مفید است که به طور گسترده در اجزای الکترونیکی، potentiometer، ماشین هسته کوارتز، لامپ و غیره استفاده می شود
[ترجمه گوگل]مهره به طور گسترده ای در قطعات الکترونیکی، پتانسیومتر، دستگاه هسته کوارتز، لامپ و غیره استفاده می شود

7. Potentiometer should not be wiry, but it is desirable to coal or multiturn .
[ترجمه ترگمان]potentiometer نباید قوی باشند، اما برای زغال سنگ و یا multiturn مطلوب است
[ترجمه گوگل]Potentiometer should not be wiry، اما برای ذغال سنگ یا multiturn مطلوب است

8. The digital potentiometer's bandwidth determines the maximum data rate for signals transmitted through the potentiometer.
[ترجمه ترگمان]پهنای باند digital دیجیتال حداکثر سرعت داده برای سیگنال های منتقل شده از طریق potentiometer را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]پهنای باند پتانسیومتر دیجیتال حداکثر میزان داده برای سیگنال های ارسال شده از طریق پتانسیومتر را تعیین می کند

9. In this paper, the autocontrol to Potentiometer Drill machine by industrial computers will be achieved.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، autocontrol به دستگاه مشق potentiometer توسط کامپیوترهای صنعتی به دست خواهد آمد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، کنترل اتوماتیک به دستگاه مته Potentiometer توسط رایانه های صنعتی به دست می آید

10. In the contemporary acoustic equipment, usually uses the potentiometer to carry on the volume control.
[ترجمه ترگمان]در تجهیزات صوتی معاصر، معمولا از the برای اجرای کنترل حجم استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در تجهیزات آکوستیک معاصر، معمولا از پتانسیومتر برای کنترل کنترل صدا استفاده می کند

11. Digital potentiometer sensitivity adjustment and breakage location.
[ترجمه ترگمان]تنظیمات حساسیت potentiometer دیجیتال و موقعیت شکستگی
[ترجمه گوگل]تنظیم حساسیت پتانسیومتر دیجیتال و محل شکستن

12. In electronics, the moveable arm of a potentiometer.
[ترجمه ترگمان]در الکترونیک، بازوی متحرک of
[ترجمه گوگل]در الکترونیک، بازوی حرکتی یک پتانسیومتر

13. Nonpolarized capacitor C1 and potentiometer R a linear taper, determine the time constant of integrator IC1B.
[ترجمه ترگمان]خازن nonpolarized C [ ۱ ] و potentiometer R یک شمع خطی، ثابت زمانی انتگرال گیر ساز را تعیین می کنند
[ترجمه گوگل]خازن غیرپالر شده C1 و پتانسیومتر R یک حلقه خطی، ثابت زمان ثابت انتگرال IC1B را تعیین می کند

14. As the computer technologies are applied widely, the potentiometer is used for the characteristic measurement of H.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تکنولوژی های کامپیوتر به طور گسترده اعمال می شوند، potentiometer برای اندازه گیری مشخصه H مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همانطور که فن آوری های کامپیوتری به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرند، پتانسیومتر برای اندازه گیری مشخصه H استفاده می شود


کلمات دیگر: