کلمه جو
صفحه اصلی

then


معنی : بعد از، سپس، پس، بعد، انگاه، در ان هنگام، در انوقت، انوقتی
معانی دیگر : در آنگاه، در آن وقت، آن وقت(ها)، در آن موقع، در آن هنگام، آنگاه، در آن صورت، بنابراین، به علاوه، اضافه بر آن، (با: now یا sometime و غیره) در وقت دیگر، لحظه ی دیگر، وابسته به آن زمان، وقت، تا آن موقع، آنگاه که فرا رسید، پس از ان، متعلق بان زمان

انگلیسی به فارسی

سپس، پس (از ان)، بعد، انگاه، دران هنگام، در انوقت، انوقتی، متعلق بانزمان


سپس، پس، بعد، بعد از، انگاه، در ان هنگام، در انوقت، انوقتی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: at that past time.
متضاد: now

- Times were hard then.
[ترجمه elham] زمان سختی بود
[ترجمه مانی] آن وقت ها دوران سختی بود.
[ترجمه S] زمانها آن وقت سخت بودند
[ترجمه ترگمان] زمانه سخت بود
[ترجمه گوگل] زمان سختی بود

(2) تعریف: soon after; next.
مشابه: subsequently

- He went, and then I did.
[ترجمه حامد] اون رفت و بعد من انجامش دادم
[ترجمه S] او رفت و سپس من رفتم
[ترجمه ترگمان] اون رفت، و من رفتم
[ترجمه گوگل] او رفت و سپس من را انجام داد

(3) تعریف: in that case; therefore; consequently.

- If she stays, then I will leave.
[ترجمه ملیحه] اگر او بماند، پس من میروم
[ترجمه ترگمان] اگه بمونه، من میرم
[ترجمه گوگل] اگر او باقی می ماند، پس من ترک خواهم کرد

(4) تعریف: in addition; also.

- I've got the house to keep, bills to pay, and then the children to raise.
[ترجمه مستانه] من خانه داری می کنم، قبض ها را پرداخت می کنم، و بچه ها را تربیت می کنم.
[ترجمه ترگمان] من خانه را گرفتم تا پول بدهم، قبض ها را بدهم، و بعد بچه ها هم جمع بشوند
[ترجمه گوگل] من خانه را نگه دارم، قبض ها را پرداخت می کنم، و سپس بچه ها را بالا می برم
اسم ( noun )
• : تعریف: that time.

- He has not spoken since then.
[ترجمه ترگمان] از آن زمان تاکنون صحبت نکرده است
[ترجمه گوگل] او از آن زمان سخن گفته است
صفت ( adjective )
• : تعریف: belonging to or existing at the time specified.

- the then principal of our school
[ترجمه ترگمان] مدیر مدرسه ما
[ترجمه گوگل] مدرک مدرسه ما

• at the same time
therefore
afterwards
then means at a particular time in the past or in the future.
you use then to say that one thing happens or comes after another.
you use then in conversation to link your statement to what has just been said.
you also use then to introduce a summary or conclusion to what you have just said, or to end a conversation.
you also use then after words like `now', `well', and `okay', to emphasize what you are about to say.
you use then at the beginning of a sentence or after `and' or `but' to introduce an extra piece of information.
now and then: see now.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] در نتیجه ی آن، به این ترتیب، در این صورت، در نتیجه، چانچه، از این پس

مترادف و متضاد

بعد از (قید)
after, then, behind

سپس (قید)
next, then, afterward, afterwards, thereupon, henceforth, hereafter

پس (قید)
back, so, thus, ergo, forth, again, then, afterwards

بعد (قید)
away, then

انگاه (قید)
then

در ان هنگام (قید)
then, therewith

در انوقت (قید)
then

انوقتی (قید)
then

before; at another time


Synonyms: again, all at once, anon, at that instant, at that moment, at that point, at that time, before long, formerly, later, next, on that occasion, soon after, suddenly, thereupon, when, years ago


therefore


Synonyms: accordingly, consequently, ergo, from that time, from then on, from there on, hence, so, thence, thenceforth, thereupon, thus, whence


جملات نمونه

1. then a breeze came and dispelled the smoke
سپس نسیمی آمد و دود را پراکنده کرد.

2. then england was mistress of the seas
در آن زمان انگلستان ملکه ی دریاها بود.

3. then he adduced new evidence
سپس گواه جدیدی را اقامه کرد.

4. then he began setting fervent kisses upon her hands
سپس شروع کرد به دادن بوسه های آتشین بر دستان او

5. then he bethought himself to call his mother
سپس به یاد آورد که به مادرش تلفن بزند.

6. then he hit on a solution
سپس راه حلی به سرش زد (به مغزش خطور کرد).

7. then he reached the main crossroad of his life. . .
سپس به مرحله ی حساس زندگی خود رسید . . .

8. then i noticed that my left arm was asleep
سپس متوجه شدم که دست چپم خواب رفته است.

9. then i was visited by a strange idea
سپس فکر عجیب و غریبی به مغزم خطور کرد.

10. then instill a few drops of warm olive oil
سپس چند قطره روغن زیتون گرم (در آن) بچکانید.

11. then nadder spurred on toward kharazm
سپس نادر به صوب خوارزم شتافت.

12. then she dabbed alcohol on it
سپس به آن الکل زد.

13. then she entered the celluloid world of hollywood
سپس به دنیای فیلم در هالیوود راه یافت.

14. then she espied a white horse coming toward her through the mist
سپس متوجه شد که اسب سپیدی از میان مه به سوی او می آید.

15. then she said portentously . . .
سپس با لحن تفرعن آمیزی گفت . . .

16. then spain lost its sovereignty over puerto rico
سپس اسپانیا حاکمیت خود بر پورتوریکو را از دست داد.

17. then the fact that he was a mere captive soaked into his head
سپس این واقعیت که او اسیری بیش نبود در مغزش جایگزین شد.

18. then the pagans accepted his godhood
سپس کفار،خدایی او را قبول کردند.

19. then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat
سپس کوسه ماهی ها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما

20. then the storm struck
سپس توفان به خروش آمد.

21. then the voter leaves the polls
سپس رای دهنده محل رای گیری را ترک می کند.

22. then they fire the bricks in a kiln
سپس آجرها را در کوره می پزند.

23. then they were bogged down in family feuds
سپس گرفتار دودستگی های خانوادگی شدند.

24. then those compressed masses began radiating as stars
سپس آن توده های فشرده همچون ستارگان شروع به رخشیدن کردند.

25. then we came across an expansive glittering lake
سپس رسیدیم به یک دریاچه ی بزرگ و درخشان

26. then we entered the inferno of the factory's engine room
سپس وارد دوزخ تالار ماشین های کارخانه شدیم.

27. then we reached the land of everlasting snow
سپس به سرزمین برف های همیشگی رسیدیم.

28. then again
و اما،از سوی دیگر،از نظر دیگر

29. then and there
فورا،بلافاصله،همان جا

30. . . . then he hurried to fight the forces that were advancing from the north
. . . سپس برای نبرد با قوایی که از سوی شمال پیش می آمدند شتافت.

31. and then there is the interest to be paid
به علاوه باید بهره را هم پرداخت کرد.

32. by then the bus had gone
تا آن موقع اتوبوس رفته بود.

33. from then on her life jogged peacefully along
از آن به بعد زندگانی او با آرامش پیش می رفت.

34. he then breaks jail and holes up in a cave
سپس او از زندان فرار کرده و در غاری پنهان می شود.

35. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.

36. the then president
رییس جمهور وقت

37. and then some
(آمریکا - عامیانه) علاوه بر آن،حتی از آن هم بیشتر

38. but then
اما از سوی دیگر،ولی از جهت دیگر

39. from then on
از آن وقت به بعد،پس از آن

40. just then
در همان هنگام،درست همان وقت،همان دم

41. since then
از آن هنگام

42. at the then prevailing price
به قیمتی که در آن وقت حاکم باشد

43. cross and then uncross one's legs
پاهای خود را روی هم قرار دادن و سپس صاف کردن

44. it was then that i conceived the idea of running away
در آن هنگام بود که فکر فرار به مغزم خطور کرد.

45. it was then that the islamic civilization began to blossom
در آن هنگام بود که تمدن اسلامی شروع به شکوفایی کرد.

46. now and then
گاه به گاه،گاه و بیگاه

47. the defendant then lodged an appeal
آنگاه خوانده،تقاضای فرجام کرد.

48. the driver then volleyed us a string of curses
سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.

49. the table then decided to meet in two weeks
سپس گروه تصمیم گرفت که دو هفته ی دیگر جلسه تشکیل بدهد.

50. now and then (now and again)
گاهی،گهگاه،گاه و بیگاه،برخی اوقات

51. there and then
در آن زمان و مکان،بی معطلی،همانجا

52. he clenched and then unclenched his fists
او مشت های خود را گره کرد و سپس از هم گشود.

53. he coughed and then continued talking
او سرفه کرد و سپس حرف زدن را ازسر گرفت.

54. he danced and then pantomimed the killing of a lamb
او رقصید و سپس کشتن یک گوسفند را به طور صامت نمایش داد.

55. he was young then
آن وقت جوان بود.

56. i ate and then slept
غذا خوردم و بعد خوابیدم.

57. if it rains, then there will be no picnic
اگر باران بیاید (در آن صورت) پیک نیک به هم خواهد خورد.

58. peel cucumbers and then score them with a fork
خیارها را پوست بکن و سپس با چنگال آنها را خراش بده.

59. short skirts were then the latest mode
آن روزها دامن کوتاه آخرین مد محسوب می شد.

60. they were liberal, then they changed over to conservative
آنان لیبرال بودند ولی بعد محافظه کار شدند.

61. to flex and then to relax the muscles of the arm
عضلات بازوی خود را سفت و سپس شل کردن

62. to fold and then to unfold the arms
دستان خود را جمع و سپس از هم باز کردن

63. you rendezvous and then avoid (me) . . .
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی . . .

64. every now and then (or every so often)
گاه و بیگاه،گهگاه،گاهی،هر چند گاه

65. first boil the chicken, then brown it in the frying pan for a while
اول مرغ را آب پز و سپس کمی در ماهیتابه آن را سرخ کن.

66. first cleanse the wound then apply this oil (to it)
اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.

67. first polish the shoes, then buff them
اول کفش ها را واکس بزن و بعدا برق بیانداز.

68. from childhood to manhood, then to old age
از کودکی به مردی و سپس به پیری.

69. he wronged her and then left her
آن زن را خراب کرد و سپس او را ترک کرد.

70. i was still inexperienced then
در آن هنگام من هنوز کم تجربه بودم.

He was young then.

آن وقت جوان بود.


I was still inexperienced then.

در آن هنگام من هنوز کم‌تجربه بودم.


The weather was cold, then it got warm.

هوا سرد بود سپس گرم شد.


First came the father and then the sun.

اول پدر آمد و سپس پسر.


I ate and then slept.

غذا خوردم و بعد خوابیدم.


he won't come then?

بنابراین نخواهد آمد؟


If it rains, then there will be no picnic.

اگر باران بیاید (در‌آن‌صورت) پیک‌نیک به هم خواهد خورد.


Keep it, then, if you want to.

پس اگر می‌خواهی آن را نگه‌ دار.


why don't you come then?

پس چرا نمی‌آیی؟


And then there is the interest to be paid.

به‌علاوه باید بهره را هم پرداخت کرد.


Now it is hot, then it is freezing.

یک وقت هوا گرم است و وقت دیگر یخبندان.


now and then

گاه‌به‌گاه، گاه‌و‌بیگاه


the then president

رئیس‌جمهور وقت


By then the bus had gone.

تا آن موقع اتوبوس رفته بود.


اصطلاحات

but then

اما از سوی دیگر، ولی از جهت دیگر


from then on

از آن وقت به بعد، پس از آن


then and there

فوری، بلافاصله، همان‌جا


what then?

آن وقت چی؟، سپس چه؟


پیشنهاد کاربران

همچنین

بنابراین

قبلاً ، اون وقتها ( در گذشته )

اون موقع

The roof is then thin.
در این حالت، سقف نازک است.

after that

در این صورت، در این حالت

بعد از آن هم


بالاخره

Well here we are then

خُب رسیدیم بالاخره


Hello, hello, hello. You're here then
سلام سلام سلام بالاخره رسیدید

بعد.

بعدا

سپس

بعد، بعدش، بعد آن

در وقت دیگر . بعد از ان . بعد

so
سپس

آنگاه، در آن وقت، آن وقت ( ها ) ، در آن موقع، در آن هنگام، آنگاه، در آن صورت، بنابراین، به علاوه، اضافه بر آن، ( با: now یا sometime و غیره ) در وقت دیگر، لحظه ی دیگر، وابسته به آن زمان، تا آن موقع، آنگاه که فرا رسید، پس از ان، متعلق بان زمان

آنگاه ( اونوقت )

آن موقع، در آن موقع

سپس. بعدا. پس از آن و. . .

1. سپس ( وقتی قبل از جمله ای می اید )
She went downstairs and then i heard her shriek
2. آن موقع ( وقتی همراه با اسمی می آید و یا وقتی که به عنوان قید زمان به کار میرود ) مثلا:
الف ) the then minister of education وزیر آموزش آن موقع
ب ) it was then that i realised she'd tricked me

اما کلمات ترکیبی دیگر با then:
Back then: آن موقع ها
Since then: از آن موقع
Until then: تا آن موقع
By then: تا آن موقع ( جوری که معنای "قبل از" میده



چندی بعد

مثال:
Then he married = چندی بعد او ازدواج کرد

آن وقت ها

He was handsome then

آن وقت ها او خوش تیپ بود

at that time in the past or future• I was at school then; If you're coming next week, I'll see you then. در آن وقت؛ در آن موقع

من اون موقع مدرسه بودم

اگه هفته بعد بیای من در ان موقع تو رو خواهم دید

"آن زمان"
but warned that no power could stop it until then
اما هشدار داد "تا زمانی که آن موضوع محقق نشود"، هیچ قدرتی نمی تواند آن را متوقف کند.
The then president
رئیس جمهوری وقت

در معادل فارسی معانی متفاوتی دارد
1پر کاربرد ترینش: ان موقع =� before then/by thenو. . .
2سپس
3تازه ( به معنی بعلاوه ) مثل معادل فارسی خودمون
مثلا چجوری میگیم:ماشین من زیباست تازه گرون هم هست
My car is beautiful then it’s expensive
4تا ( در مفهوم در نتیجه )
بزنگ بزن بهش تا نگران نشه
Why don’t you call them to tell them we’ll be late? Then they won’t worry.
حالشو ببرید کامل ترین معانی رو بهتون گفتم 🙂❤️

۱. قبلنا
Then = before
Then vs Now
۲. سپس - بعد از - پس از
After

then ( adjective ) [only before noun]
used when mentioning the person who had a particular job, title, or position at a time in the past:
a visit to China by the then US President, Richard Nixon
در اینجا به معنی اسبق یا سابق نیز استفاده می شود.
متن انگلیسی از دیکشنری آنلاین لانگمن است.

My then friend
دوست آن موقع های من

in addition, besides
علاوه بر این، به علاوه

in that case, therefore
بنابراین

آن طور که به نظر می آید

به هر حال

بدین سو ، بدینسو ( پس )

در آن تاریخ

that can then be sold
اون میتونه بعدا فروخته شود

بدین ترتیب

درنهایت، بالاخره

پس ، بالاخره

Then where was she?

قید then به معنای آن موقع، در آن زمان
قید then در مفهوم آن موقع یا آن زمان اشاره به زمان مشخصی در آینده و یا گذشته دارد. مثال:
. i'm having a day off on friday, i could meet you then ( من روز جمعه مرخصی دارم، میتوانم آن موقع تو را ببینم. )
. i was working in the city then ( من آن زمان در شهر کار میکردم. )

قید then به معنای سپس، بعد، پس از آن
از معانی قید then در فارسی می توان به سپس، بعد، پس از آن اشاره کرد. از این قید برای بیان اتفاق، عمل و یا دستورالعمل بعدی چیزی در سلسله ای از اتفاقات و یا اعمال استفاده می شود. ( اتفاقی پس از اتفاق دیگر یا عملی پس از عمل دیگر )
مثال:
. let me finish this job, then we'll go ( اجازه بده این کار را تمام کنم، پس از آن میرویم. )
. she trained as a teacher and then became a lawyer ( او به عنوان یک معلم آموزش دید و ( اما ) سپس وکیل شد. )

قید then به معنای به علاوه
قید then در مفهوم به علاوه برای افزودن اطلاعاتی مرتبط به یک موضوع بخصوص است. مثال:
. i've got two essays to write and then my science project to finish ( باید دو مقاله بنویسم و به علاوه باید پروژه علمی ام را ( هم ) تمام کنم. )

منبع: سایت بیاموز

چنتا اصطلاح با then:

● since then: از اون موقع

● by/until then: تا اون موقع

● beck then: اون موقع ها، اون وقتا

● just then: درست همون موقع

● ( but the ( again: اگر چه، در عین حال

● then and there: فی الفور، آنی

● then later: بعد از آن

● then what: که چی؟

در ادامه

پس
بنابراین


کلمات دیگر: