1. a thing held in pledge
چیزی که گرو نگه داشته می شود
2. a thing of small account
چیز کم اهمیت (ارزش)
3. every thing is in god's hands
همه چیز در دست خداوند است.
4. every thing that exists owes its existance to god
هر آنچه که هست،هستی خود را مدیون خداوند است.
5. one thing is sure: he has a passport
یک چیز مسلم است: او گذر نامه دارد.
6. one thing led to another
یک چیز منجر به چیز دیگری شد
7. the thing to do is to tell him
درستش این است که به او بگویی
8. a thing of the past
غیر متداول،مربوط به گذشته،نارایج
9. a thing or two
یکی دو چیز مهم،چند چیز قابل ذکر
10. first thing
پیش از هر کار (یا چیز) دیگر،قبل از همه
11. the thing
1- چیز اصلی،عامل اساسی،کار صحیح
12. the thing is
مطلب عمده این است که
13. a living thing
یک چیز زنده
14. put each thing in its own place
هر چیز را در جای خودش بگذار.
15. the decent thing to do is to marry the pregnant girl
کار درست این است که با دختر آبستن ازدواج بکنی.
16. the first thing i did after my return to civilization was take a bath
پس از رجعت به زندگی شهری اولین کاری که کردم گرفتن حمام بود.
17. the last thing i expect him to say
غیرمحتمل ترین چیزی که فکر می کنم او بگوید
18. the last thing in hats
کلاه های آخرین مد
19. the next thing you must do is to wash the clothes
کار دیگری که باید بکنی شستن لباس ها است.
20. the only thing that has preoccupied him is money
یگانه چیزی که فکر او را به خود مشغول کرده پول است.
21. cap one thing with another
چیزی را بر تارک چیز دیگری گذاشتن،چیزی را روی چیز دیگری قرار دادن
22. have a thing (about something)
(درباره ی چیزی) عقده یا وسواس داشتن
23. make a thing of something
خیلی بزرگ کردن،دستاویز قرار دادن
24. the real thing (or the real mccoy)
(شخص یا چیز) اصیل،واقعی
25. go over each thing in the list
هر یک از اقلام فهرست را مرور کن.
26. he did every thing with a flair
او در کارهایش سیلقه و ذوق خاصی به خرج می داد.
27. it's a lonely thing to be the captain of a ship
ناخدای کشتی بودن موجب احساس تنهایی می شود.
28. she has a thing about flying
درباره ی پرواز با هواپیما ترس نامعقول دارد.
29. the least little thing upsets her
کوچکترین چیز او را ناراحت می کند.
30. the most important thing that you must remember
مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشی
31. to buy a thing blind
چیزی را ندیده خریدن
32. to do a thing in play
به شوخی کاری را کردن
33. to tell one thing from another
یک چیز را از چیز دیگر باز شناختن (تمیز دادن)
34. what a hateful thing to say!
چه حرف های زشتی !
35. yesterday, a curious thing happened
دیروز اتفاق عجیبی روی داد.
36. be a good thing that
جای شکرش باقی بودن،خوب بودن که
37. faith was the only thing lacking amongst them
یگانه چیزی که در میان آنان وجود نداشت ایمان بود.
38. for me the must thing is to be prepared at all times
برای من چیز واجب این است که همیشه آماده باشم.
39. it is a good thing that we brought the umbrella
چه خوب شد که چتر را با خود آوردیم.
40. she doesn't have a thing to wear
چیزی (یا لباسی) برای پوشیدن ندارد.
41. some painters deform every thing they paint
برخی نقاش ها هرچه را که می کشند زشت می کنند.
42. some politicians say one thing when they are on t. v. camera and quite another when they are off camera
برخی از سیاستمداران هنگامی که مقابل دوربین تلویزیون هستند یک حرف و وقتی که دور از آن هستند حرف کاملا متفاوتی می زنند.
43. the rain freshened every thing
باران همه چیز را تر و تازه کرد.
44. there is no such thing as a free lunch!
هیچ چیز را مفت به کسی نمی دهند!
45. to guarantee that a thing will be done
انجام کاری را تضمین کردن
46. you haven't done a thing except bitch ever since we got here
از وقتی که به اینجا رسیدیم کاری جز شکایت نکرده ای.
47. foreign hands interfering in every thing
دست های خارجی که در کلیه ی امور دخالت می کردند
48. he is first-class in every thing
او در همه چیز ممتاز است.
49. if you jam one more thing into this bag it will tear
اگر چیز دیگری را در این کیسه بچپانی پاره خواهد شد.
50. each person must do his own thing
هر کسی باید کار خودش را بکند.
51. he wanted to do the square thing
او می خواست درست عمل کند.
52. i don't want to make a thing of it but you were late again!
نمی خواهم خیلی بزرگش کنم ولی شما دوباره تاخیر داشتید!
53. this winter, short skirts are the thing
در این زمستان دامن کوتاه مد است.
54. to cast one's attention on a thing
توجه خود را به چیزی معطوف کردن
55. i must focus my attention on one thing only
بایستی توجه خودم را فقط روی یک چیز متمرکز کنم.
56. the denial of his own parents was the cruelest thing he did
روگردانی از پدر و مادر خود ظالمانه ترین عمل او بود.
57. god has created man free and there is no such thing as fate
خداوند انسان را آزاد خلق کرده است و اجبار و تقدیری در کار نیست.
58. he had done the job so badly that we had to undo every thing and start all over again
کارها را آن قدر بد انجام داده بود که مجبور شدیم همه را به صورت اول برگردانده و از نو شروع کنیم.