کلمه جو
صفحه اصلی

sectional


معنی : بخشی، قطعه قطعه، بخش بخش، محلهای
معانی دیگر : تکه تکه، به صورت قطعات روی هم سوار شدنی، چند تکه، وابسته به بخش، منطقه ای، فرقه ای

انگلیسی به فارسی

بخش بخش، قطعه قطعه، بخشی، محله ای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to particular sections or regions.

- a sectional rivalry
[ترجمه ترگمان] رقابت مقطعی
[ترجمه گوگل] یک رقابت مقطعی

(2) تعریف: made of independent units or sections.
اسم ( noun )
مشتقات: sectionally (adv.)
• : تعریف: a piece of furniture made so as to be used in sections or as a unit.

• made up of parts; pertaining to a particular part or region, local; pertaining to a part or section
sectional interests or objectives are those of a particular group within a community or country.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بخشی - مرحله ای
[ریاضیات] مقطعی، قطعه ای

مترادف و متضاد

بخشی (صفت)
partial, parochial, sectorial, sectional, regional

قطعه قطعه (صفت)
sectional

بخش بخش (صفت)
sectional

محلهای (صفت)
sectional

localized, divided


Synonyms: exclusive, factional, local, narrow, partial, regional, selfish, separate, separatist


Antonyms: general, universal, widespread


جملات نمونه

1. sectional furniture
مبل چند تکه (که باید روی هم سوار کنند)

2. a sectional sofa
کاناپه ی چند تکه

3. He criticized the selfish attitude of certain sectional interests.
[ترجمه ترگمان]او نگرش خودخواهانه به منافع مقطعی را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]او از نگرش خودخواهانه منافع خاصی انتقادی انتقاد کرد

4. The national interest is more important than any sectional or personal interests.
[ترجمه ترگمان]منافع ملی مهم تر از هر مقطعی یا منافع شخصی است
[ترجمه گوگل]منافع ملی مهمتر از هرگونه منافع گروهی یا شخصی است

5. Perhaps the opposed parties will lay aside their sectional interests and rise to this challenge.
[ترجمه ترگمان]شاید احزاب مخالف علایق مقطعی خود را کنار بگذارند و به این چالش ارتقا یابند
[ترجمه گوگل]شاید احزاب مخالف منافع گروهی خود را کنار بگذارند و به این چالش برسند

6. Each one recognises sectional interests within the profession but has little or no regard to the public at large or the potential client.
[ترجمه ترگمان]هر کس منافع بخشی را در حرفه به رسمیت می شناسد، اما هیچ توجهی به عموم یا مشتری احتمالی ندارد
[ترجمه گوگل]هر کدام از منافع مقطعی در حرفه را به رسمیت می شناسد، اما نسبت به عموم و یا مشتری بالقوه کمی دارد یا نه

7. However, a weekly meeting of the Sectional Heads was held when our planning was thought out.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که برنامه ریزی ما به پایان رسید، جلسه هفتگی سران Sectional برگزار شد
[ترجمه گوگل]با این حال، یک جلسه هفتگی سران گروهی زمانی اتفاق می افتاد که برنامه ریزی ما تصور می شد

8. Excessive demands are placed on governments by sectional interest groups beyond their capacity to meet them.
[ترجمه ترگمان]مطالبات بیش از حد توسط گروه های ذی نفع مقطعی فراتر از ظرفیت آن ها برای ملاقات با آن ها قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]خواسته های بیش از حد توسط دولت های گروه های علاقه مند به بخش های فراتر از ظرفیت آنها برای دیدار با آنها قرار می گیرد

9. Both Democrats and Whigs wanted to gloss over sectional differences and cement party loyalties, not divide the country.
[ترجمه ترگمان]هم دموکرات ها و هم ویگها می خواستند بر تفاوت های مقطعی و وفاداری حزب سیمان تاکید کنند و کشور را تقسیم نکنند
[ترجمه گوگل]هر دو حزب دموکرات و ویک ها می خواستند بر تفاوت های مقطعی و لایحه حزب سیمان، و نه کشور را تقسیم کنند

10. Members of the church's administration were divided among sectional lines.
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات کلیسا در میان خطوط مقطعی تقسیم شدند
[ترجمه گوگل]اعضای اداره کلیسا در میان خطوط مقطعی تقسیم شدند

11. This gave them potential political leverage were their sectional interests to be threatened.
[ترجمه ترگمان]این به آن ها قدرت نفوذ سیاسی بالقوه ای داد که علایق مقطعی آن ها مورد تهدید قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]این به آنها توانایی های سیاسی بالقوه ای داد که منافع طبقه ای آنها تهدید شد

12. It was, indeed, antithetical to sectional interests.
[ترجمه ترگمان]در واقع، در تضاد با علایق مقطعی بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، منافع طبقه ای را دربرمیگیرد

13. They can not simply allow one sectional interest in the community to override others.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند به سادگی به یک علاقه مقطعی در جامعه اجازه نادیده گرفتن دیگران را بدهند
[ترجمه گوگل]آنها نمیتوانند به سادگی یکی از مزایای مقدماتی در جامعه را به برتری دیگران برساند

14. Design - Cross sectional population based survey of familial occurrence of chronic inflammatory bowel disease.
[ترجمه ترگمان]* طراحی مقطعی بر پایه طراحی بر پایه رشد خانوادگی بیماری روده ملتهب مزمن
[ترجمه گوگل]طراحی - مطالعات جمعیتی مبتنی بر مقطع عرضی خانوادگی از بیماری مزمن التهابی روده

sectional furniture

مبل چند تکه (که باید روی هم سوار کنند)


a sectional sofa

کاناپه‌ی چند‌تکه



کلمات دیگر: