کلمه جو
صفحه اصلی

uncountable

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of countable.
مشابه: myriad

• cannot be counted, whose precise number cannot be known; large beyond measure

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تعریف ناپذیر، شمارش ناپذیر، ناشمارا

جملات نمونه

1. usually, "less" is used for uncountable nouns and "fewer" for countable nouns
معمولا "less" برای اسم های غیر قابل شمارش و "fewer" برای اسم های قابل شمارش به کار می رود.

2. Abstract nouns are usually uncountable nouns in English.
[ترجمه ترگمان]اسم های انتزاعی معمولا اسم های غیرقابل شمارش در زبان انگلیسی هستند
[ترجمه گوگل]اسامی مقدماتی معمولا اسمهای نامشخص انگلیسی است

3. What a terrible noise! It can be uncountable:Try not to make so much noise.
[ترجمه ترگمان]چه سر و صدایی! ممکن است غیرقابل شمارش باشد: سعی کنید سر و صدا نکنید
[ترجمه گوگل]سر و صدا وحشتناک! این می تواند غیر قابل شمارش باشد سعی نکنید سر و صدای زیاد ایجاد کنید

4. Over time, we have had uncountable excesses, broken hearts and homes.
[ترجمه ترگمان]در طول زمان، ما تندروی، قلب های شکسته و خانه ها را متحمل شده ایم
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، ما بیش از حد بی حد و حصر، دل شکسته و خانه ها داشته ایم

5. Hale, Arlene Hale has produced uncountable Nurse Romances, most of which are now out of print.
[ترجمه ترگمان]هیل))))))))))))))))))(((آرلین هیل ((آرلین هیل
[ترجمه گوگل]هیل، آرلین هیل، آلبومهای پرستار نامنظم را تولید کرده است که اکثر آنها اکنون چاپ نشده اند

6. The pop of all Necromunda's hives is uncountable.
[ترجمه ترگمان]پشت همه کندوهای Necromunda بی شماری است
[ترجمه گوگل]پاپ تمام طاعون Necromunda بی حد و حصر است

7. Used before an uncountable noun ( abstract, material, proper ) to refer to a countable meaning of noun.
[ترجمه ترگمان]قبل از یک اسم غیرقابل شمارش (انتزاعی، مادی، صحیح)استفاده می شود تا به یک معنی countable اسم اشاره کند
[ترجمه گوگل]قبل از اسم غیرقابل شمارش (انتزاعی، مادی، مناسب) برای اشاره به معنای قابل شمارش اسم مورد استفاده قرار می گیرد

8. Every kind of product includes uncountable marigold petal.
[ترجمه ترگمان]هر نوع محصول شامل گلبرگ های marigold بی شماری است
[ترجمه گوگل]هر نوع محصول شامل گلبرگ گلبرگ بی نظیر است

9. There are, however, uncountable ways to misapply heat.
[ترجمه ترگمان]با این حال روش های بی شماری برای مقابله با گرما وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، روش های غیر قابل تعویض برای گرما نادرست وجود دارد

10. This an uncountable noun. It has no plural form.
[ترجمه ترگمان]این یک اسم غیرقابل شمارش است به صورت جمع نیست
[ترجمه گوگل]این اسم غیر قابل شمارش است این هیچ فرم چندگانه ای ندارد

11. He sold uncountable cords of it every year for cash on the nail.
[ترجمه ترگمان]هر سال تاره ای بی شماری را به بهای نقدی به میخ می فروخت
[ترجمه گوگل]او هر ساله از طنابهای غیرقابل انکار فروخت و پول نقد را روی ناخن گذاشت

12. Is this word a countable noun or an uncountable noun?
[ترجمه ترگمان]آیا این کلمه یک اسم countable یا یک اسم غیرقابل شمارش است؟
[ترجمه گوگل]آیا این کلمه اسم قابل شمارش یا اسم غیر قابل شمارش است؟

13. It poses uncountable damage to investors, harming their interests, disturbing order of security market and striking regular market trade price system badly.
[ترجمه ترگمان]این کشور متحمل خسارات بی شماری به سرمایه گذاران، آسیب رساندن به منافع آن ها، ایجاد نظم در بازار امنیتی و ضربه زدن به سیستم منظم قیمت تجاری بازار شده است
[ترجمه گوگل]این امر صدمه بی شماری را به سرمایه گذاران، صدمه زدن به منافع آنها، نظم ناگوار بازار امنیتی و بدست آوردن سیستم قیمت بازار به طور منظم بازار ایجاد می کند

14. Countable and uncountable nouns: ice cream, salad, chicken.
[ترجمه ترگمان]countable و اسم های بیشمار: بستنی، سالاد، مرغ
[ترجمه گوگل]بستن اسامی قابل قبول و غیر قابل شمارش، سالاد، مرغ

15. An example of a countable noun is 'table', and an example of an uncountable noun is 'money'.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از یک اسم countable یک جدول است، و یک مثال از یک اسم غیرقابل شمارش پول است
[ترجمه گوگل]یک مثال از اسم شمارا 'جدول' است، و یک مثال از اسم غیرقابل حساب 'پول' است

پیشنهاد کاربران

غیرقابل شمارش

شمارش ناپذیر

بی شمار

قابل شمارش نیست

به ندرت

غیر قابل شمردن


بی شمار
بینهایت
غیر قابل شمارش


کلماتی که قابل شمارش نیستند مانند water

غیرقابل شمارش، بی شمار

به معنی بی شمار
برای شناخت uncountable در آخر کلمه حرف جمع وجود داره ( ( s ) )


کلمات دیگر: