کلمه جو
صفحه اصلی

separately


معنی : فردا
معانی دیگر : جداگانه، جداجدا، سواسوا، فردافرد، علیحده

انگلیسی به فارسی

به‌طور جداگانه، جداجدا، جدا از هم


بصورت جداگانه، فردا


انگلیسی به انگلیسی

• apart, while segregated, while divided; disparately, distinctly; individually, singly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تنها

مترادف و متضاد

فردا (قید)
singly, separately

جملات نمونه

1. they always travel separately
آنها همیشه جدا از هم مسافرت می کنند.

2. the horse was stalled separately
اسب را جداگانه در اتاقک اصطبل نگهداری کردند.

3. we will be invoicing you separately for these items
برای این اقلام جداگانه برایتان صورت حساب خواهیم فرستاد.

4. Monkeys in the New World evolved quite separately from those in the Old World.
[ترجمه ترگمان]میمون ها در دنیای جدید کاملا از این میمون ها در دنیای قدیمی تکامل یافتند
[ترجمه گوگل]میمون ها در دنیای جدید به طور جداگانه از افراد در دنیای قدیم تکامل یافته اند

5. We are sending you the contract separately.
[ترجمه ترگمان]ما به طور جداگانه قرارداد را به شما می فرستیم
[ترجمه گوگل]ما شما را به طور جداگانه به شما می فرستیم

6. We must hang together, or we'll be hanged separately.
[ترجمه ترگمان]ما باید با هم باشیم، وگرنه جدا از هم جدا خواهیم شد
[ترجمه گوگل]ما باید با هم آویزان باشیم یا به طور جداگانه به دار آویخته شود

7. Can I pay for each item separately?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم هر یک از این آیتم ها را جداگانه بپردازم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم برای هر مورد به طور جداگانه پرداخت کنم؟

8. Living separately from parents after marriage is all the mode.
[ترجمه ترگمان]زندگی جدا از پدر و مادر پس از ازدواج تماما مد است
[ترجمه گوگل]زندگی به طور جداگانه از پدر و مادر پس از ازدواج همه حالت است

9. This colour runs, so wash the shirt separately.
[ترجمه ترگمان]این رنگ به صورت جداگانه پخش می شود، بنابراین پیراهن را به طور جداگانه بشویید
[ترجمه گوگل]این رنگ اجرا می شود، بنابراین پیراهن را به صورت جداگانه بشویید

10. The two issues should be dealt with separately.
[ترجمه ترگمان]این دو موضوع باید به طور جداگانه رسیدگی شود
[ترجمه گوگل]دو موضوع باید به طور جداگانه مورد رسیدگی قرار گیرد

11. Free gifts are dispatched separately so please allow 28 days for delivery.
[ترجمه ترگمان]هدایای رایگان به طور جداگانه ارسال می شوند بنابراین لطفا ۲۸ روز برای تحویل اجازه دهید
[ترجمه گوگل]هدایای رایگان به طور جداگانه ارسال می شوند، بنابراین لطفا 28 روز برای تحویل به آنها اجازه دهید

12. They were photographed separately and then as a group.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور جداگانه از آن ها عکس گرفته شدند و سپس به عنوان یک گروه
[ترجمه گوگل]آنها به صورت جداگانه و سپس به عنوان یک گروه عکسبرداری شدند

13. I'll see each of you separately.
[ترجمه ترگمان]تک تک شما را جداگانه می بینم
[ترجمه گوگل]من هرکسی را به طور جداگانه خواهم دید

14. It's better to hang together than separately.
[ترجمه ترگمان]بهتر است با هم باشیم تا جدا
[ترجمه گوگل]بهتر است با هم بجنگیم

پیشنهاد کاربران

فردا
به صورت جداگانه

به صورت مجزا، فردی، مستقل


کلمات دیگر: