کلمه جو
صفحه اصلی

separating


معنی : جدا سازی، فاصل، حاجز، جدا ساز
معانی دیگر : جدا سازی

انگلیسی به فارسی

جدا سازی، جدا ساز


جدا کردن، جدا سازی، فاصل، جدا ساز، حاجز


دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] جدا شونده

مترادف و متضاد

جدا سازی (اسم)
detachment, segregate, sequestration, separating, individuation, separatism, severance

فاصل (صفت)
separating, disjunctive

حاجز (صفت)
separating, hindering

جدا ساز (صفت)
separating

جملات نمونه

1. separating fact from fancy
جدا کردن واقعیت از تصور

2. the cosmic distances separating the galaxies
فواصل عظیمی که کهکشان ها را از هم جدا می کند

3. the vast chasm separating catholics and protestants
شکاف عظیمی که کاتولیک ها و پروتستان ها را از هم جدا می کرد.

4. i used a riddle for separating earth from stone
برای جدا کردن خاک از سنگ سرند به کار بردم.

5. there is usually not much difficulty in separating a butterfly from a moth
معمولا بازشناختن پروانه از بید زیاد دشوار نیست.

6. He realized how narrow was the gap separating him from his pagan ancestors.
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که شکافی که او را از اجدادش جدا می کند چقدر باریک است
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که فاصله ای که او را از اجداد بت پرستانه اش جدا می کند، کم است

7. She was very harassed after separating from him.
[ترجمه ترگمان]پس از جدا شدن از او، از او جدا شد
[ترجمه گوگل]او پس از جدا شدن از او بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفت

8. He sought revenge against Surkov for separating him from his wife and son.
[ترجمه ترگمان]در صدد انتقام بود که او را از زن و پسرش جدا کند
[ترجمه گوگل]او به دنبال انتقام گیری بر سرکوف برای جدا شدن او از همسر و پسرش انتقام گرفت

9. This will keep your dressing from separating.
[ترجمه ترگمان]این لباس رو از هم جدا می کنه
[ترجمه گوگل]این لباس را از جدایی خود حفظ خواهد کرد

10. The difficulty lies in separating cause and effect.
[ترجمه ترگمان]دشواری در جداسازی علت و معلول نهفته است
[ترجمه گوگل]این مشکل در جدایی علت و معلول نیست

11. Misguided opponents of the proposal complain the miles separating the resort from downtown will discourage convention business at Starr Pass.
[ترجمه ترگمان]مخالفان سرسخت این پیشنهاد شکایت دارند که مایل به ترک پیست از مرکز شهر، تجارت کنوانسیون را در استار پاس متوقف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مخالفان گمراه کننده این پیشنهاد شکایات مایل جدا از رفت و آمد مکرر از مرکز شهر خواهد تجارت کنوانسیون در Starr عبور عبور

12. He now abandons the desperate plan of separating his company into two.
[ترجمه ترگمان]اکنون نقشه desperate را رها می کند که شرکت خود را به دو تن جدا کند
[ترجمه گوگل]او اکنون طرح ناامید کننده ای را که شرکتش را به دو بخش تقسیم می کند، رها می کند

13. I have a hard time separating one statement resulting from torture from another and I can not in good conscience do so.
[ترجمه ترگمان]من زمان سختی را برای جدا کردن یک شرح از شکنجه از طرف دیگر دارم و نمی توانم در وجدان آسوده این کار را انجام دهم
[ترجمه گوگل]من یک زمان سخت برای جدا شدن یک بیانیه ای که منجر به شکنجه از سوی دیگر شدم، من نمی توانم در وجدان خوبی انجام دهم

14. Unfortunately, a row of lockers lined the wall Separating the gym from the locker room, obstructing the view.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، ردیفی از قفسه ها که در دیوار ردیف شده بود، سالن ورزش را از اتاق رخت کن جدا می کرد، جلوی دید آن ها را می گرفت
[ترجمه گوگل]متأسفانه یک ردیف از قفسه ها دیوار را بر روی دیوار گذاشتند از ورزشگاه جدا شده از اتاق قفل، مانع دید

پیشنهاد کاربران

متمایزکننده

تفکیک، انفکاک، تفریق
جداکننده، تفکیک کننده


کلمات دیگر: