کلمه جو
صفحه اصلی

separable


معنی : جدا شدنی، جدا کردنی، قابل تفکیک، تفکیک پذیر، سوا شدنی
معانی دیگر : جداکردنی یا شدنی، جدایی پذیر، مجزا

انگلیسی به فارسی

جدا شدنی، جدا کردنی، قابل تفکیک، مجزا


جدا شدنی، تفکیک پذیر


جداگانه، قابل تفکیک، جدا شدنی، تفکیک پذیر، جدا کردنی، سوا شدنی


انگلیسی به انگلیسی

• divisible, detachable, can be separated
if things are separable, they can be separated from each other.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قابل تفکیک، قابل تقسیم
[ریاضیات] جدا شونده، تفکیک پذیر، تفکیک کننده، جدایی پذیر

مترادف و متضاد

جدا شدنی (صفت)
detachable, separable, dissoluble, precipitant, severable

جدا کردنی (صفت)
detachable, separable, partible

قابل تفکیک (صفت)
separable

تفکیک پذیر (صفت)
separable, severable

سوا شدنی (صفت)
separable

جملات نمونه

1. Church and State were not easily separable in this period.
[ترجمه ترگمان]کلیسا و دولت به آسانی در این دوران قابل تفکیک نبودند
[ترجمه گوگل]کلیسا و دولت در این دوره به راحتی قابل جدا شدن نبودند

2. Character is not separable from physical form but is governed by it.
[ترجمه ترگمان]نویسه از فرم فیزیکی قابل تفکیک نیست، بلکه توسط آن اداره می شود
[ترجمه گوگل]شخصیت از شکل فیزیکی جدا نیست اما توسط آن اداره می شود

3. Physical health is not always easily separable from mental health.
[ترجمه ترگمان]سلامت جسمی همیشه به راحتی از سلامت روحی جدا نمی شود
[ترجمه گوگل]سلامت جسمانی همیشه به راحتی از سلامت روان جدا نیست

4. The moral question is not entirely separable from the financial one.
[ترجمه ترگمان]سوال اخلاقی کاملا از وضعیت مالی جدا نیست
[ترجمه گوگل]سوال اخلاقی کاملا جدا از مالی نیست

5. The two things were never identical, but never separable from each other.
[ترجمه ترگمان]دو چیز هرگز یک سان نبودند، اما هرگز separable را از یکدیگر جدا نمی کردند
[ترجمه گوگل]دو چیز هرگز یکسان نبودند، اما هرگز از یکدیگر جدا نشدند

6. The lower part of the pipe is separable from the upper part.
[ترجمه ترگمان]بخش پایینی لوله از قسمت بالایی قابل تفکیک است
[ترجمه گوگل]قسمت پایین لوله از قسمت بالای قسمت قابل جدا شدن است

7. Rather, they acknowledge two distinct and separable codes.
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن ها دو کد متمایز و قابل تفکیک را تصدیق می کنند
[ترجمه گوگل]در عوض، آنها دو کد مجزا و جداگانه را تصدیق می کنند

8. Other species seem to be separable into geographical races based on their morphological features.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دیگر گونه ها در مسابقات جغرافیایی براساس ویژگی های مورفولوژیکی آن ها قابل تفکیک هستند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گونه های دیگر بر اساس ویژگی های مورفولوژیکی آنها به نژادهای جغرافیایی قابل جدا شدن هستند

9. Hence, corporate groups can continue to exist with separable SBUs and will not inevitably be broken up.
[ترجمه ترگمان]از این رو، گروه های شرکتی می توانند همچنان با قابلیت جداسازی قابل تفکیک باشند و به طور اجتناب ناپذیری منهدم نخواهند شد
[ترجمه گوگل]از این رو، گروه های شرکت می توانند با SBU های جداگانه همچنان ادامه یابند و به طور ناگهانی شکسته نخواهند شد

10. Inputs must be binary only, or linearly separable, or orthogonal.
[ترجمه ترگمان]ورودی ها باید فقط دودویی باشند، یا بصورت خطی قابل تفکیک باشند یا متعامد باشند
[ترجمه گوگل]ورودی ها باید فقط باینری باشند، یا بصورت خطی جدایی ناپذیر و یا متعامد باشند

11. The culture of a people is not separable from its physical surroundings.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ یک فرد از محیط فیزیکی اش جدا نمی شود
[ترجمه گوگل]فرهنگ مردم از محیط فیزیکی آن جدا نیست

12. He will recognize that there are large separable strategic subsystems.
[ترجمه ترگمان]او تصدیق خواهد کرد که زیر یک زیرسیستم های استراتژیک قابل تفکیک نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]او متوجه خواهد شد که زیر سیستم های استراتژیک جداسازی گسترده ای وجود دارد

13. But what if form is not separable from content?
[ترجمه ترگمان]اما اگر فرم از محتوا جدا نباشد چه؟
[ترجمه گوگل]اما اگر فرم از محتوای جدا نشود؟

14. There is no individually separable motion or power in the universe.
[ترجمه ترگمان]هیچ حرکت یا قدرت جداسازی جداگانه در جهان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ حرکت و قدرت جداگانه ای در جهان وجود ندارد

پیشنهاد کاربران

متمایز
تمایزپذیر


کلمات دیگر: