1. a sigh of relief
نفس راحت
2. to sigh the night away
شب را با غم و افسوس طی کردن
3. his eloquent sigh upon seeing his lover
آه گویای او هنگام دیدن معشوق
4. hassan uttered a sigh of relief
حسن نفس راحتی کشید.
5. homa fetched a deep sigh
هما آه ژرفی کشید.
6. exhale (or draw) a sigh
آه کشیدن
7. the motor stopped with a sigh
موتور با صدای آه مانندی از کار افتاد.
8. he took his shoes off and heaved a deep sigh
او کفش های خود را درآورد و آه ژرفی کشید.
9. We all breathed a sigh of relief when he left.
[ترجمه ترگمان]وقتی از آنجا رفت همه ما نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه گوگل]همه ما وقتی که ترک کردیم، عجله کردیم
10. He bit back a sigh of impatience.
[ترجمه ترگمان]او اهی ازسر بی حوصلگی عقب کشید
[ترجمه گوگل]او یک آه از بی قراری برگشت
11. The young cashier gave a patient sigh.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار جوان آهی کشید
[ترجمه گوگل]صندوقدار جوان به بیمار نگاه کرد
12. He gave an ecstatic sigh of happiness.
[ترجمه ترگمان]آهی حاکی از خوشحالی از شادی برکشید
[ترجمه گوگل]او یک سحر و جادو سحر و جادو از شادی به ارمغان آورد
13. There was an audible sigh of relief when the news came through that nobody was hurt.
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر رسید که کسی آسیب نمی بیند، اهی ازسر آسودگی کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که اخبار از طریق آن هیچ کس صدمه دیده بود، احساس آسودگی قابل شنیدن بود
14. She kicked off her shoes with a sigh.
[ترجمه ترگمان]با آه آه کشید و کفش هایش را درآورد
[ترجمه گوگل]او کفش هایش را با آه کشید
15. She gave an audible sigh of relief.
[ترجمه ترگمان]نفس راحتی کشید
[ترجمه گوگل]او به راحتی قابل شنیدن بود
16. Meer let out his breath in a long sigh.
[ترجمه ترگمان]و نفس عمیقی کشید و نفسش را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل]مگر نفس خود را در یک آه بلند بلند کرد
17. 'Thank goodness for that!' she said with a sigh of relief.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر! با آهی حاکی از آسودگی گفت:
[ترجمه گوگل]'سپاسگزار بودن برای آن!' او با آهی از تسکین گفت:
18. She gave a sigh of resignation.
[ترجمه ترگمان]او آهی حاکی از تسلیم و رضا داد
[ترجمه گوگل]او از استعفا دید