کلمه جو
صفحه اصلی

anguished


معنی : نگران
معانی دیگر : پر رنج (در اثر نگرانی یا درد)، مضطرب، اندوهگین، متالم، مشوش

انگلیسی به فارسی

مضطرب، نگران


ترسناک، نگران


انگلیسی به انگلیسی

• suffering; tormented, agonizing
anguished means feeling or showing great mental or physical suffering.

مترادف و متضاد

نگران (صفت)
apprehensive, agog, agaze, gazing, solicitous, anguished

جملات نمونه

1. the hostages' anguished cries
فریادهای اندوهبار گروگان ها

2. the mother of the sick child had an anguished look
مادر کودک بیمار نگاهی اندوهگین داشت.

3. The loss of her husband anguished her deeply.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شوهرش عمیقا او را مضطرب کرده بود
[ترجمه گوگل]از دست دادن شوهرش عمیقا از او خشمگین شد

4. She cast an anguished look at Guy.
[ترجمه مجتبی] او یک نگاه مضطرب به گای انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی مضطرب به طرف مرد انداخت
[ترجمه گوگل]او یک نگاه مضطرب به گای را بازی کرد

5. She let out an anguished cry.
[ترجمه ترگمان]او فریاد غم انگیزی از دهانش خارج شد
[ترجمه گوگل]او فریاد زد

6. He took an anguished breath. He had to be brutal and say it.
[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید باید بی رحمانه رفتار می کرد و می گفت
[ترجمه گوگل]او نفس نفس کشید او باید بی رحم باشد و آن را بگوید

7. The change began with the anguished division of the old Solidarity opposition into warring factions last year.
[ترجمه ترگمان]این تغییر با تقسیم مضطرب مخالفان اتحاد جماهیر شوروی به جناح های متخاصم در سال گذشته آغاز شد
[ترجمه گوگل]این تغییر با تقسیم مضطرب مخالفان قدیمی همبستگی به جناح های جنگی در سال گذشته آغاز شد

8. An analysis of the anguished reactions of parents assuming new roles of parenting a handicapped child illustrates some typical responses.
[ترجمه ترگمان]آنالیز واکنش های مضطرب والدین با فرض کردن نقش های جدید فرزند پروری یک کودک معلول برخی واکنش های معمول را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل واکنش های شدید پدر و مادر که نقش های جدید والدین فرزند معلول را در بر می گیرد، برخی پاسخ های معمول را نشان می دهد

9. Burton played the anguished but heroic young captain who would not betray the revolutionary leader despite the systematic slaughter of six hostages.
[ترجمه ترگمان]\"برتون\" کاپیتان جوان و مضطرب را بازی کرد که علی رغم کشتار سیستماتیک شش گروگان به رهبر انقلابی خیانت نکرد
[ترجمه گوگل]برتون کاپیتان جوان مضطرب اما قهرمان را بازی می کرد که علی رغم کشتار منظم شش گروگان، رهبر انقلاب را خیانت نمی کرد

10. She felt the anguished tears of motherhood blur her vision and blinked them away.
[ترجمه ترگمان]او اشک های دردناک مادری را در چشمانش احساس کرد و آن ها را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]او اشک های مضطرب از مادر بودن را احساس می کرد و چشم هایش را می لرزاند

11. Beneath his highly cool exterior he was anguished and distraught.
[ترجمه ترگمان]زیر ظاهر بسیار سرد او مضطرب و پریشان بود
[ترجمه گوگل]در خارج از محیط بیرونی بسیار سرد او مضطرب و ناراحت بود

12. Anguished Bernadette spoke of her ordeal since Mr Onanuga left home 16 days ago.
[ترجمه ترگمان]Anguished برنادت \"از وقتی که\" آقای \"Onanuga\" ۱۶ روز پیش از خونه رفت بیرون
[ترجمه گوگل]برادتت مضطرب از مصاحبهش با خبر شد چون آقای Onanuga 16 روز پیش به خانه خود رفته است

13. She longs for the anguished desolation of a late capitalism that hasn't quite worked as her generation dreamed.
[ترجمه ترگمان]او به دنبال پریشانی مضطرب یک سرمایه داری مرحوم است که به طور کامل به عنوان نسل او کار نکرده است
[ترجمه گوگل]او برای سرخوردگی مضطرب سرمایه داری دیر می کند که کاملا به عنوان نسلش رویای او را ندیده است

14. Its tearing rage tells of torment and the anguished devils that take up emotional residence in your heart after a fractured romance.
[ترجمه ترگمان]خشم و غضب او حاکی از عذاب و عذاب شیطانی است که بعد از یک رمان شکسته، در قلب تو جا به جا می شود
[ترجمه گوگل]خشم ناگهانی آن از عذاب و شیاطین مضطرب می گوید که بعد از رمانتیک شکسته، قلب عاطفی خود را در قلب شما قرار می دهد

the hostages' anguished cries

فریادهای اندوه‌بار گروگان‌ها


پیشنهاد کاربران

دلخراش


کلمات دیگر: