1. when the buzzer sounded, i got out of bed
زنگ که صدا کرد از بستر برخاستم.
2. when you need me press the buzzer
هرگاه مرا خواستید (دکمه) زنگ را فشار دهید.
3. We pressed the buzzer in our cabin and a steward arrived instantly.
[ترجمه ترگمان]ما زنگ را در کابین خود فشار دادیم و یک نفر هم فورا وارد شد
[ترجمه گوگل]ما زنگ زده در کابین ما را فشار دادیم و یک استیوارد فورا وارد شد
4. Press the buzzer when you want to talk.
[ترجمه ترگمان] وقتی میخوای حرف بزنی، زنگ بزن
[ترجمه گوگل]زمانی که میخواهید صحبت کنید، زنگ را فشار دهید
5. Press the buzzer if you know the answer.
[ترجمه ترگمان]اگر جواب را بدانید، زنگ در را فشار دهید
[ترجمه گوگل]زنگ زنگ را اگر می دانید پاسخ را فشار دهید
6. I pressed the buzzer and after a while someone came to the door.
[ترجمه ترگمان]زنگ زدم و بعد از مدتی کسی به در آمد
[ترجمه گوگل]من زنگ زده بودم و بعد از مدتی کسی به درب آمد
7. The buzzer sounded in Daniel's office.
[ترجمه ترگمان]زنگ در دفتر دانیل صدا کرد
[ترجمه گوگل]زنگ در دفتر دانیل صدا کرد
8. The buzzer went off at eight o'clock.
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت هشت بعد از ظهر خاموش شد
[ترجمه گوگل]ساعت زنگ ساعت هشت صبح رفت
9. The buzzer rang when the meal was ready.
[ترجمه ترگمان]وقتی غذا آماده شد زنگ در زنگ خورد
[ترجمه گوگل]زنگ زنگ هنگام غذا آماده شد
10. But just as the buzzer sounds, an impossibly tall defender leaps and swats aside your shot.
[ترجمه ترگمان]اما درست در همان لحظه که صدای زنگ به گوش می رسد، یک مدافع بلند بلند بالا می جهد و swats را کنار می زند
[ترجمه گوگل]اما همانطور که صدای زنگ می زند، یک مدافع بلندپروازانه ناگهان جهش خود را بالا می برد
11. The buzzer sounded for the end of the quarter.
[ترجمه ترگمان]زنگ در اتاق به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]صدای زنگ برای پایان سه ماهه صدا کرد
12. I pressed the buzzer, pressed both buzzers, pressed all the buzzers for the entire building-complex in desperation.
[ترجمه ترگمان]زنگ در را فشار دادم، هر دو دستم را فشار دادم، تمام the را برای کل ساختمان فشار دادم - پیچیده در ناامیدی
[ترجمه گوگل]من زنگ زده بودم، هر دو صدای زنگ را فشار دادم، همه زنگ ها را برای کل مجموعه ساختمان به ناامیدی فشار دادند
13. The buzzer on his intercom interrupted his thoughts.
[ترجمه ترگمان]زنگ تلفن صدای او را قطع کرد
[ترجمه گوگل]زنگ زدن در اینترکام، افکار خود را قطع کرد
14. Lou had a buzzer rigged up beside his bed so he could call his wife.
[ترجمه ترگمان]لو هم a را در کنار تختش نصب کرده بود تا بتواند همسرش را خبر کند
[ترجمه گوگل]لئون زنگ زده بود تا کنار تختش سوار شود تا بتواند همسرش را صدا کند
15. Hill missed a one-handed 35-footer at the buzzer.
[ترجمه ترگمان](هیل)در ساعت یک به سی footer رسید
[ترجمه گوگل]هیل از یک دست 35 پایی در زنگ زد