کلمه جو
صفحه اصلی

working out

انگلیسی به فارسی

کار کردن، حل کردن، از کار دراوردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• development; solution

جملات نمونه

1. We have already succeeded in working out ground rules with the Department of Defense.
[ترجمه ترگمان]ما قبلا موفق شده ایم که قوانین پایه ای را با وزارت دفاع کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر موفق به طراحی قوانین زمین با وزارت دفاع شده ایم

2. How is the new monitoring procedure working out?
[ترجمه ترگمان]روند نظارت جدید چگونه کار می کند؟
[ترجمه گوگل]روش نظارت جدید چگونه کار می کند؟

3. Working out the quantities of the ingredients involved some complicated maths.
[ترجمه ترگمان]کار کردن با مقادیر زیادی از مواد اولیه در ریاضیات پیچیده
[ترجمه گوگل]در حال پردازش مقادیر این مواد، برخی از ریاضیات پیچیده را شامل می شود

4. Things have a way of working out when you least expect it.
[ترجمه ترگمان]هر وقت انتظار داشته باشی، همه چیز سر و کار پیدا می شه
[ترجمه گوگل]چیزهایی که زمان کمتری از آن انتظار دارند، راهی برای کار کردن دارند

5. First love affairs have a way of not working out.
[ترجمه ترگمان]اولین عشق راهی برای بیرون نکردن کار است
[ترجمه گوگل]اولین مسائل مربوط به عشق، راهی برای کار کردن نیست

6. I'm so happy everything is working out for you.
[ترجمه ترگمان]من خیلی خوشحالم که همه چیز برای تو کار میکنه
[ترجمه گوگل]من خیلی خوشحالم که همه چیز برای شما کار می کند

7. Managers and workers are still working out a peace formula.
[ترجمه ترگمان]مدیران و کارگران هنوز در حال تدوین یک فرمول صلح هستند
[ترجمه گوگل]مدیران و کارکنان هنوز هم یک فرمول صلح را در دست دارند

8. She will be working out her problems in her own fashion and should be allowed to do so.
[ترجمه ترگمان]او به روش خودش مشکلاتش را حل خواهد کرد و باید اجازه انجام این کار را داشته باشد
[ترجمه گوگل]او مشکلات خود را به شیوه خود مشغول به کار خواهد کرد و باید مجاز به انجام آن باشد

9. Planning a project is just a matter of working out the right order to do things in.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی یک پروژه تنها یک موضوع برای انجام کار درست برای انجام کارها است
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی یک پروژه صرفا یک کار درست است تا کاری انجام شود

10. I prefer working out of doors.
[ترجمه ترگمان] من ترجیح میدم از درها برم بیرون
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم کار را از درها انجام دهم

11. The weather was fine enough for working out of doors.
[ترجمه ترگمان]هوا برای بیرون کردن درها به اندازه کافی خوب بود
[ترجمه گوگل]آب و هوا خوب بود برای کار در خارج از درب

12. He was working out some coded messages.
[ترجمه ترگمان]اون داشت چند تا پیام رمزی رو جواب می داد
[ترجمه گوگل]او برخی از پیام های کد شده را در حال کار است

13. Working out in the rain for a long time may bring on a fever.
[ترجمه ترگمان]کار کردن در باران برای مدتی طولانی می تواند منجر به تب شود
[ترجمه گوگل]در طول مدت طولانی باران می تواند باعث تب شود

14. Choosing the right account depends on working out your likely average balance.
[ترجمه ترگمان]انتخاب حساب صحیح بستگی به کار کردن روی بالانس احتمالی تان دارد
[ترجمه گوگل]انتخاب حساب کاربری به کار کردن تعادل احتمالی شما بستگی دارد

15. She was involved in working out a puzzle.
[ترجمه ترگمان]اون درگیر کار کردن یه معما بود
[ترجمه گوگل]او مشغول کار کردن یک پازل بود

پیشنهاد کاربران

کار کردن

به نتیجه رسیدن

کار کردن، انجام دادن

ورزش کردن


کلمات دیگر: