کلمه جو
صفحه اصلی

evince


معنی : بر انگیختن، نشان دادن، موجب شدن، ابراز داشتن
معانی دیگر : (به وضوح) نشان دادن، بروز دادن، نمایاندن، معلوم کردن

انگلیسی به فارسی

نشان دادن، معلوم کردن، ابراز داشتن، موجب شدن، برانگیختن


نشان می دهد، نشان دادن، بر انگیختن، ابراز داشتن، موجب شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: evinces, evincing, evinced
مشتقات: evincible (adj.)
(1) تعریف: to show or manifest clearly; give evidence of; make plain.
متضاد: conceal
مشابه: demonstrate, evidence, express, justify, show, write

- The novel evinces optimism for humanity's future.
[ترجمه عباس رضایی ] این رمان خوش بینی به آینده بشریت را نشان میدهد
[ترجمه ترگمان] این رمان evinces خوش بینی برای آینده بشریت است
[ترجمه گوگل] این رمان خوشبینی برای آینده بشریت است
- The film evinces the director's familiarity with the subject.
[ترجمه ترگمان] این فیلم با سوژه آشنا است
[ترجمه گوگل] این فیلم آشنایی مدیران با موضوع را نشان می دهد

(2) تعریف: to show that one has (a trait or quality).
مشابه: show

- She evinced a talent for finance.
[ترجمه ترگمان] او استعداد یابی به امور مالی را نشان داد
[ترجمه گوگل] او یک استعداد برای امور مالی را نشان داد

• demonstrate, reveal, display
if someone evinces a feeling or quality, they show it very clearly; a formal word.

مترادف و متضاد

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

نشان دادن (فعل)
introduce, point, display, represent, run, illustrate, show, index, demonstrate, evince, exert, register, indicate

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

ابراز داشتن (فعل)
express, evince

manifest


Synonyms: attest, declare, demonstrate, disclose, display, furnish, indicate, prove, reveal, show


جملات نمونه

1. He evinced great sorrow for what he had done.
[ترجمه ترگمان]به خاطر کاری که کرده بود، غصه بزرگی از خود نشان داد
[ترجمه گوگل]او برای آنچه که انجام داده بود، غمگین شد

2. They have never evinced any readiness or ability to negotiate.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ آمادگی و آمادگی برای مذاکره نشان نداده اند
[ترجمه گوگل]آنها هرگز آمادگی و توانایی مذاکره را نشان نداده اند

3. He evinced great sorrow.
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه بزرگی در او ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او غم و اندوه بزرگ را نشان داد

4. He evinced a strong desire to be reconciled with his family.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست با خانواده اش آشتی کند
[ترجمه گوگل]او تمایل قوی برای آشتی با خانواده اش را نشان داد

5. She evinced no surprise at seeing them together.
[ترجمه ترگمان]هیچ تعجبی نداشت که آن ها را با هم ببیند
[ترجمه گوگل]او هیچ شگفتی ای در دیدن آنها با هم ندیده بود

6. The entire production evinces authenticity and a real respect for the subject matter.
[ترجمه ترگمان]کل تولید، صحت و احترام واقعی برای موضوع مورد نظر را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کل تولید صحت و احترام واقعی به موضوع است

7. She evinced little enthusiasm for the outdoor life.
[ترجمه ترگمان]برای زندگی در هوای آزاد شور و شوق نشان می داد
[ترجمه گوگل]او شور و شوق کمی برای زندگی در فضای باز است

8. Theologians evince, if anything, even less enthusiasm for the subject than art historians.
[ترجمه ترگمان]چنانکه گویی در این زمینه از مورخان هنر نیز کم تر شور و شوق نشان می دهند
[ترجمه گوگل]متکلمان بر این باورند که در هر صورت، شور و شوق کمتر برای موضوع از مورخان هنر است

9. Gumbel has evinced little interest in the new network so far.
[ترجمه ترگمان]گامبل علاقه چندانی به این شبکه جدید نشان نداده است
[ترجمه گوگل]Gumbel علاقه کمی به شبکه جدید تا کنون نشان داده است

10. In her work training catechists she had evinced a talent for drawing volunteers more deeply into Church ministries.
[ترجمه ترگمان]او در دوره آموزشی خود استعداد جذب داوطلبان بیشتر به وزارتخانه های کلیسا را آشکار کرده بود
[ترجمه گوگل]در کارهای آموزشی خود، دانشآموزان، یک استعداد را برای رسیدن به داوطلبان بیشتر به وزارتخانههای کلیسا کشیدند

11. To respect the evidence is only to evince an unsubtle mind.
[ترجمه ترگمان]برای احترام به شواهد فقط به خاطر نشان دادن ذهن unsubtle
[ترجمه گوگل]برای احترام به شواهد، تنها نشان دادن یک ذهن بی نظیر است

12. His driver, a phlegmatic man in middle age, evinced no surprise.
[ترجمه ترگمان]راننده که در سن و سال بود، هیچ تعجبی از خود نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]راننده او، یک مرد فلگماتیک در دوران میانسالی، تعجبی ندارد

13. Even Barbara, who evinces by various proclamations a belief in my innocence, has never asked me directly.
[ترجمه ترگمان]حتی باربارا که با اعلامیه های مختلفی که به بی گناهی من ایمان دارد، هرگز مستقیما از من سوال نکرده است
[ترجمه گوگل]حتی باربارا، که از طریق اعلامیه های مختلف ادعا می کند که باور من به بی گناهی من، مستقیما از من خواسته است

14. The singer evinced one bad habit in the Mahler group, a tendency to scoop into opening phrases.
[ترجمه ترگمان]این خواننده عادت بدی را در گروه Mahler نشان می داد و تمایل داشت که عبارات آغازین خود را بیان کند
[ترجمه گوگل]خواننده یک عادت بد را در گروه ماهر نشان داد، تمایل به نوشتن عبارات باز است

15. A universe that ran like clockwork also evinced design.
[ترجمه ترگمان]دنیایی که مانند عقربه ساعت حرکت می کرد، طراحی را نشان می داد
[ترجمه گوگل]جهان که مانند ساعت کار می کرد نیز طراحی را آشکار کرد

She evinced great talent.

او استعداد سرشاری از خود نشان داد.


پیشنهاد کاربران

feeling very cleary

بروز دادن



کلمات دیگر: