کلمه جو
صفحه اصلی

doubly


دوبرابر، دوچندان، دومرتبه، به طور دوگانه، دوتایی، دوقلو، جفتی، بطورمضاعف، ازدوراه، ازدوجهت

انگلیسی به فارسی

دوبرابر،به‌طور مضاعف ،از دو راه ،از دو جهت


دوبار


انگلیسی به انگلیسی

• in a twofold manner; deceitfully
you use doubly to say that something has two aspects or features.
you also use doubly to say that something happens or is true to a greater degree than usual.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به طور دوگانه، دو بار، دوباری، دو تایی، مضاعفا

مترادف و متضاد

twofold


Synonyms: redoubled, increased, double, twice


جملات نمونه

1. doubly dentate
دارای دو ردیف دندانه

2. he is doubly disadvantaged: old age and lack of education
او از دو نظر ضعف دارد: سالمندی و نداشتن تحصیلات.

3. i was doubly happy to see david and his wife
از دیدن داوید و همسرش خوشحالی من دو چندان شد.

4. They were doubly confident after this that he would win.
[ترجمه ترگمان]پس از این که او پیروز شد دو برابر بااعتماد به نفس بود
[ترجمه گوگل]آنها بعد از این دو بار مطمئن بودند که او برنده خواهد شد

5. Be doubly careful when driving in fog.
[ترجمه ترگمان]وقتی تو مه رانندگی می کنی خیلی مراقب باش
[ترجمه گوگل]در هنگام رانندگی در مه دقت کنید

6. Time spent in vice or folly is doubly lost.
[ترجمه ترگمان]زمان در فساد یا حماقت دو برابر می شود
[ترجمه گوگل]زمان صرف شده در معنی یا حماقت دو بار از دست رفته است

7. She is doubly gifted: as a writer and as an artist.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نویسنده و به عنوان یک هنرمند، دارای استعداد مضاعف است
[ترجمه گوگل]او دوبلغ است: به عنوان یک نویسنده و به عنوان یک هنرمند

8. In pregnancy a high fibre diet is doubly important.
[ترجمه ترگمان]در دوران بارداری یک رژیم فیبر بالا بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]در دوران بارداری یک رژیم غذایی با فیبر بالا دو برابر اهمیت دارد

9. You must be doubly careful.
[ترجمه ترگمان]باید خیلی مراقب باشی
[ترجمه گوگل]شما باید دوبار مراقب باشید

10. I was doubly attracted to the house-by its size and its location.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اندازه و مکان آن، دو برابر شده بودم
[ترجمه گوگل]من دو برابر به اندازه خانه و محل آن به خانه جذب شدم

11. The rate increase is doubly painful for societies with large loss-making estate agency chains.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ برای جوامعی که زنجیره های تامین مالی بزرگی دارند، برای جوامع بسیار دردناک است
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ ها برای جوامع با زنجیره های آژانس املاک از بین رفته است

12. For Nicholson, success in this quarter is doubly gratifying - displaying his ability to attract women by means other than looks.
[ترجمه ترگمان]برای نیکلسون، موفقیت در این کوی دو برابر است - نشان دادن توانایی خود برای جلب توجه زنان به وسیله دیگری غیر از نگاه کردن
[ترجمه گوگل]برای نیکلسون، موفقیت در این سه ماهه دوبرابر خوشحال کننده است - نشان دادن توانایی او برای جذب زنان به روش های دیگر به نظر می رسد

13. Here too, the doubly forbidden relationship had its penalties.
[ترجمه ترگمان]در اینجا نیز دو رابطه ممنوعه نیز مجازات او را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]در اینجا نیز رابطه دوگانه ممنوعه مجازاتهای آن بود

14. Bill Cosby once said he was doubly proud of his son because of the obstacles he had overcome.
[ترجمه ترگمان]بیل Cosby یک بار گفت که به خاطر موانعی که بر سر داشته است به پسرش افتخار می کند
[ترجمه گوگل]بیل کازبی یک بار گفت که او به دلیل موانعی که او برنده شده بود دو بار به پسرش افتخار می کند

I was doubly happy to see David and his wife.

از دیدن داوید و همسرش خوشحالی من دو چندان شد.


He is doubly disadvantaged: old age and lack of education.

او از دو نظر ضعف دارد: سالمندی و نداشتن تحصیلات.


doubly dentate

دارای دو ردیف دندانه


پیشنهاد کاربران

به ویژه


کلمات دیگر: