کلمه جو
صفحه اصلی

serviceman


معنی : مستخدم، سپاهی، تعمیر کار، عضو ارتش
معانی دیگر : مکانیک

انگلیسی به فارسی

عضو ارتش، تعمیر کار


نظامی، مستخدم، تعمیر کار، سپاهی، عضو ارتش


انگلیسی به انگلیسی

• repairman, maintenance man; soldier, man serving in the armed forces
a serviceman is a man who is in the army, navy, or air force.

مترادف و متضاد

مستخدم (اسم)
servant, retainer, concierge, employee, livery servant, serviceman, servitor

سپاهی (اسم)
serviceman, corpsman, trooper, soldier, sepoy

تعمیر کار (اسم)
serviceman

عضو ارتش (اسم)
serviceman

جملات نمونه

1. a radio serviceman
مکانیک رادیو

2. A black serviceman boarded a city bus and sat in front, remembers Chauvin, who lives in Hayward.
[ترجمه ترگمان]یک serviceman سیاه سوار اتوبوس شهر شد و جلو نشسته بود، Chauvin را به یاد می آورد که در هیوا رد زندگی می کند
[ترجمه گوگل]یک کارمند سیاه پوست سوار یک اتوبوس و جلوی نشسته است، به یاد Chauvin که در هیوارد زندگی می کند

3. As a serviceman he was reliable, displaying grit, fearlessness, and devotion to duty, as well as being cheerful and optimistic.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک serviceman مطمئن، شجاعت، شجاعت و اخلاص را به وظیفه و همچنین شاد بودن و خوش بینی نشان می داد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خدمتکار قابل اطمینان بود، ظاهر غلیظ، بی تفاوتی و وفاداری به وظیفه و خوشبختی و خوشبینی را داشت

4. News that a serviceman had died in Bosnia reached the town late Saturday.
[ترجمه ترگمان]خبر مرگش در بوسنی در اواخر روز شنبه به شهر رسید
[ترجمه گوگل]خبرهای که یک نظامی در بوسنی درگذشت، در اواخر روز شنبه به شهر رسید

5. A brave American serviceman is left behind.
[ترجمه ترگمان]یک آمریکایی شجاع آمریکایی پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار شجاع آمریکایی پشت سر گذاشته شده است

6. I guessed that he was an ex - serviceman.
[ترجمه ترگمان]حدس می زدم که اون عضو سابق ارتش بوده
[ترجمه گوگل]حدس زدم که او یک مامور سابق بود

7. A serviceman from 4th Battalion, The Rifles, died in an explosion near Sangin, in Helmand province on the morning of Remembrance Sunday.
[ترجمه ترگمان]A از گردان چهارم، تفنگداران، در انفجاری در نزدیکی سنگین در استان هلمند در صبح روز یکشنبه جان باختند
[ترجمه گوگل]یک فرد مسلح از گردان 4، The Rifles، در یک انفجار در نزدیکی Sangin در ولایت هلمند در صبح روز یادبود فوت کرد

8. I had never seen a serviceman in a military coffin before.
[ترجمه ترگمان]تا به حال کسی را در یک تابوت نظامی ندیده بودم
[ترجمه گوگل]من قبلا یک نظامی را در یک تابوت نظامی دیده ام

9. The son is a serviceman and the daughter is still a high school student.
[ترجمه ترگمان]پسر یک serviceman است و دختر هنوز دانشجوی دبیرستان است
[ترجمه گوگل]پسر یک نظامی است و دختر هنوز دانشجوی دبیرستان است

10. A United States army serviceman has been arrested near Fort Hood military base in Texas after being found with bomb-making materials.
[ترجمه ترگمان]A ارتش ایالات متحده در نزدیکی پایگاه نظامی فورت هود در تگزاس پس از یافتن مواد ساخت بمب دستگیر شده است
[ترجمه گوگل]نیروهای ارتش ایالات متحده در نزدیکی پایگاه فورت هود در تگزاس پس از یافتن مواد بمب گذاری شده دستگیر شده اند

11. The serviceman cannot change career, cannot treat the local harmony as the experimental field.
[ترجمه ترگمان]The نمی توانند شغل را تغییر دهند، نمی توانند با هماهنگی محلی به عنوان زمینه تجربی رفتار کنند
[ترجمه گوگل]کارمند نظامی نمی تواند کار را تغییر دهد، می تواند هماهنگی محلی را به عنوان زمینه آزمایشی درمان کند

12. The serviceman installed the air conditioner.
[ترجمه ترگمان]The دستگاه تهویه هوا را نصب کردند
[ترجمه گوگل]خدمتکار تهویه مطبوع را نصب کرد

13. The last execution of an active duty serviceman took place in 196
[ترجمه ترگمان]آخرین اجرای یک وظیفه فعال در سال ۱۹۶ برگزار شد
[ترجمه گوگل]آخرین اعدام یک کارمند عملیات وظیفه در سال 1961 صورت گرفت

14. He is a serviceman, the nature inclines the life balance to the people.
[ترجمه ترگمان]او a است، طبیعت در معرض تعادل زندگی با مردم قرار دارد
[ترجمه گوگل]او یک خدمتکار است، طبیعت تعادل زندگی را به مردم می دهد

a radio serviceman

مکانیک رادیو


پیشنهاد کاربران

ارتشی


کلمات دیگر: