1. his polemic against communism
جر و بحث او بر علیه کمونیسم
2. She has published a fierce anti-war polemic.
[ترجمه ترگمان]او یک کتاب جنجالی ضد جنگ منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]او جنگطلبانه علیه جنگ منتشر کرده است
3. Her speech was memorable for its polemic rather than its substance.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او به خاطر polemic، به خاطر substance، به یاد داشت
[ترجمه گوگل]سخنرانی او به خاطر بحث و جدال خود به جای محتوای آن قابل توجه بود
4. He launched into a fierce polemic against the government's policies.
[ترجمه ترگمان]مباحثه شدیدی علیه سیاست های دولت وارد کرد
[ترجمه گوگل]او به طور جدی در برابر سیاست های دولت دست به گریبان بود
5. He wrote a splendid polemic in my favour.
[ترجمه ترگمان]این مرد اهل بحث و جدل با من مخالف بود
[ترجمه گوگل]او یک منازعه عجیب و غریب را به نفع من نوشت
6. Ice Cube is precariously balanced between entertainment and polemic.
[ترجمه ترگمان]مکعب یخ به طور خطرناکی بین تفریحات و کتاب پر شده است
[ترجمه گوگل]یخ مکعبی به شدت متعادل بین سرگرمی و polemic متعادل است
7. The Friedmans' book is a polemic in favour of total economic freedom.
[ترجمه ترگمان]کتاب Friedmans یک کتاب جنجالی به نفع آزادی کامل اقتصادی است
[ترجمه گوگل]کتاب فریدمن ها به نفع آزادی اقتصادی است
8. Black polemic therefore stands alone, an unbalanced curiosity.
[ترجمه ترگمان]از این رو، کتاب polemic به تنهایی و یک حس کنجکاوی نامتعادل ایستاده است
[ترجمه گوگل]بنابراین بحث سیاه، تنها یک کنجکاوی نامتعادل است
9. The polemic against resentment runs throughout Nietzsche's writings.
[ترجمه ترگمان]کتاب جنجالی در برابر نارضایتی در سراسر نوشته های نیچه انجام می شود
[ترجمه گوگل]بحث در برابر خشونت در سراسر نوشتههای نیچه صورت میگیرد
10. Thankfully, we can now continue without the polemic of Chris Woodhead.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، ما اکنون می توانیم بدون کتاب polemic کریس Woodhead ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، اکنون می توانیم بدون اختلاف نظر کریس وود هاید ادامه دهیم
11. They now provided Sukarno with a vehicle for polemic and controversy which enabled him to regain a place in the public eye.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر یک وسیله نقلیه برای polemic و جنجالی فراهم کردند که به او امکان داد تا در انظار عمومی جایگاه خود را بازیابد
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر سوکارنو را به وسیله وسیله ای برای بحث و گفتگو و بحث و جدل ارائه دادند که او را مجبور کرد تا جایگاهی را در چشم مردم باز یابد
12. Essentially, the play is a polemic on the judicial system.
[ترجمه ترگمان]در اصل، این نمایشنامه، یک کتاب جنجالی در سیستم قضایی است
[ترجمه گوگل]اساسا، این بازی یک بحث در مورد سیستم قضایی است
13. Lind has written a polemic, provocative and engaging and infuriating to read, and useful when it blows up old myths.
[ترجمه ترگمان]\"لیند\" یک کتاب جنجالی، تحریک آمیز، جذاب و عصبانی برای خواندن، و زمانی که افسانه های قدیمی را به باد می دهد، مفید و مفید نوشته است
[ترجمه گوگل]لیندز یک مباحثه، تحریک آمیز و جذاب و بی نظیر برای خواندن نوشته است و زمانی مفید است که اسطوره های قدیمی را منفجر کند
14. Fumaroli's book is much more than a polemic against the artistic policies of one government.
[ترجمه ترگمان]کتاب Fumaroli در مقایسه با سیاست های هنری یک دولت، کتاب polemic است
[ترجمه گوگل]کتاب فوماریلی بسیار بیشتر از یک بحث در برابر سیاست های هنری یک دولت است
15. My father's little library consisted chiefly of books polemic divinity, most of which I read.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه کوچک پدرم بیشتر از کتاب های polemic و divinity بود که در آن خوانده بودم
[ترجمه گوگل]کتابخانه کوچک پدرم عمدتا از کتابهای الهیات بحث برانگیز بود، بیشتر که خواندم