کلمه جو
صفحه اصلی

memorabilia


(اشیا) یادآورها، چیزهای خاطره انگیز، یاد انگیزگان، یادبودها، خاطرات

انگلیسی به فارسی

خاطره


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: a collection of mementos.

- Her albums were filled with memorabilia from her trip to Europe.
[ترجمه ترگمان] آلبوم های او پر از یادگاری از سفر او به اروپا بودند
[ترجمه گوگل] آلبوم او با خاطراتی از سفر او به اروپا پر شده است

(2) تعریف: memorable events or matters.

• souvenirs, objects kept in memory of something
memorabilia are things that you collect because they are connected with a person, organization, and so on in which you are interested.

مترادف و متضاد

mementos


Synonyms: annals, archives, collectibles, keepsakes, relics, remembrances, reminders, souvenirs, tokens, trophies


جملات نمونه

1. his room is filled with memorabilia of early texas
اتاق او پر از اشیایی بود که خاطرات تگزاس قدیم را زنده می کرد.

2. The place is stuffed with whacky memorabilia like a sculpture of the Seven Dwarfs that Walt Disney gave to Debbie Reynolds.
[ترجمه ترگمان]این مکان مملو از یادگاری های whacky مانند مجسمه هفت Dwarfs است که والت دیزنی به دبی رینولدز داد
[ترجمه گوگل]این مکان با خاطرات شگفت انگیز مانند مجسمه هفت کوتوله که والت دیزنی به دبی رینولدز داده است پر شده است

3. Nostalgia buffs gathered for the auction of wartime memorabilia.
[ترجمه ترگمان]دوستداران نوستالژی برای حراج یادگاری های زمان جنگ جمع شدند
[ترجمه گوگل]دوستداران نوستالژی برای حراج خاطرات جنگی گرد هم جمع شدند

4. Photographs and memorabilia that cover the walls and fill several display cases chronicle the foods this area is famous for.
[ترجمه ترگمان]عکس ها و یادگاری که دیوارها را پوشانده اند و چندین مورد نمایش در مورد غذاهایی که این منطقه به آن معروف است را ثبت می کنند
[ترجمه گوگل]عکس ها و خاطراتی که روی دیوارها قرار می گیرند و چندین صفحه نمایش را نمایش می دهند، غذاهای این منطقه را معروف می کند

5. The collection of Verdi memorabilia is particularly impressive, with several manuscripts in his own hand.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از یادگاری های گران، به ویژه با چندین نسخه خطی در دست خود، تاثیرگذار است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از خاطرات وردی به ویژه قابل توجه است، با چندین دستنوشته در دست خود

6. The pub will display railway and theatre memorabilia and collectors items.
[ترجمه ترگمان]این بار خاطرات و اقلام جمع آوری کنندگان تئاتر و تئاتر را نمایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه یادآورهای راه آهن و تئاتر و موارد جمع آوری شده را نمایش می دهد

7. We've lots of theatre memorabilia saved from old music halls and theatres.
[ترجمه ترگمان]ما یادگاری های زیادی از تئاتر داریم که از سالن های موسیقی قدیمی و تئاترها نجات داده شده اند
[ترجمه گوگل]ما خاطرات تئاتری زیادی از سالن های موسیقی قدیمی و تئاتر نجات دادیم

8. A special collection of local memorabilia offer a fascinating insight into Nottingham's industrial heritage.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ویژه ای از یادگاری های محلی، بینش جالبی را به میراث صنعتی ناتینگهام ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]مجموعه ای ویژه از خاطرات محلی ارائه می دهد بینش جذاب به میراث صنعتی ناتینگهام

9. The house is furnished with antiques and memorabilia.
[ترجمه ترگمان]این خانه با اشیا عتیقه و memorabilia تزیین شده است
[ترجمه گوگل]خانه با عتیقه و خاطره مجهز شده است

10. He's an avid collector of Beatles memorabilia.
[ترجمه ترگمان]او یک جمع کننده حریص از خاطرات بیتلز است
[ترجمه گوگل]او مجموعه ی مشتاق خاطرات بیتلز است

11. Is it just me, or does Mao memorabilia seem akin to Inquisition cutlery or Holocaust stemware?
[ترجمه ترگمان]آیا این فقط من است، یا آیا یادگاری های مایو شبیه به کارد و چنگال یا stemware هولوکاست هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا فقط من، یا یادآوری مائو به نظر می رسد مشابه با ابزارهای تزکیه و صخره های هولوکاست؟

12. Articles, photos, video clips, buying guides, suppliers, memorabilia, exercises, and links to related sites.
[ترجمه ترگمان]مواد، عکس ها، کلیپ های ویدئویی، خرید راهنما، تامین کنندگان، یادگاری، تمرین ها و پیوندها به سایت های مرتبط
[ترجمه گوگل]مقالات، عکس ها، کلیپ های ویدئویی، راهنماهای خرید، تامین کنندگان، خاطرات، تمرینات و لینک ها به سایت های مرتبط

13. Other imperial memorabilia for sale will include an 18th-century ceremonial pearl necklace and a ruyi scepter carved of boxwood, both believed to have been owned by Emperor Yongzheng.
[ترجمه ترگمان]دیگر یادگاری های سلطنتی برای فروش شامل یک گردن بند مروارید تشریفاتی ۱۸ قرن و یک عصای سلطنتی ساخته شده از boxwood است که هر دو باور داشتند متعلق به امپراتور Yongzheng بوده است
[ترجمه گوگل]دیگر خاطرات امپریالیستی برای فروش شامل یک گردنبند مروارید مراسم قرن هجدهم و یک اسکریپت رویه ای از جعبه چوب، که هر دو معتقد بودند متعلق به امپراتور یونگ ژنگ بوده است

14. An auction of Wang memorabilia in late August saw a baseball card of him fetch almost $000.
[ترجمه ترگمان]حراج یادگاری های وانگ در اواخر ماه اوت یک کارت بیسبال از او دریافت کرد که نزدیک به ۱۰۰،۰۰۰ دلار بود
[ترجمه گوگل]حراج خاطرات وانگ در اواخر ماه اوت شاهد یک کارت بیسبال بود که تقریبا $ 000 را به دست آورد

15. Bogies is housed in a restored movie theater and decorated with Humphrey Bogart memorabilia.
[ترجمه ترگمان]Bogies در یک سالن سینما احیا شده و با خاطرات هامفری بوگارت تزیین شده است
[ترجمه گوگل]تیراندازی در یک تئاتر بازسازی شده و با خاطرات هامفری بوگارت تزئین شده است

His room is filled with memorabilia of early Texas.

اتاق او پر از اشیایی بود که خاطرات تگزاس قدیم را زنده می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

کلکسیون

نوستالژی

خاطرات

Memorabiliaیعنی یادگاری

چیز های خاطره انگیز

یادواره، یادگاری


کلمات دیگر: