کلمه جو
صفحه اصلی

suborn


معنی : دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن
معانی دیگر : (از راه رشوه یا تطمیع) وادار کردن، اغوا کردن، واداشتن

انگلیسی به فارسی

دزدکی ومحرمانه چیزی کسب کردن، کسی رابکاربد اغوا کردن


زیرزمینی، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: suborns, suborning, suborned
مشتقات: subornative (adj.), subornation (n.), suborner (n.)
(1) تعریف: to induce (someone) to commit a crime or other corrupt deed.

- He suborned his girlfriend to provide a false alibi for him.
[ترجمه ترگمان] اون دوست دخترش رو مجبور کرد که یه عذر موجه برای اون فراهم کنه
[ترجمه گوگل] او دوست دخترش را تحسین کرد تا یک آلبیع دروغین برای او فراهم کند

(2) تعریف: to induce (a witness) to commit perjury in a legal proceeding.

- It seems that the lawyer attempted to suborn the witness.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسه که وکیلش سعی کرده شاهد بوده باشه
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که وکیل تلاش کرده است که شاهد آن باشد

• bribe someone to commit a crime; induce someone to commit perjury (law)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] با تطمیع و رشوه کسی را به کار خلاف قانون یا گواهی دروغ واداشتن

مترادف و متضاد

دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن (فعل)
suborn

کسی را بکاربد اغواء کردن (فعل)
suborn

جملات نمونه

1. He tried to suborn the police.
[ترجمه رضا مرادی] او سعی کرد که به پلیس رشوه دهد، یا پلیس را بخرد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد به پلیس خبر بده
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پلیس را زیر پا بگذارد

2. He was charged with conspiracy to suborn witnesses.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به توطئه برای شاهدها شد
[ترجمه گوگل]او به اتهام توطئه برای شهادت دادن به اعدام متهم شد

3. He was suborned into killing the old Tom.
[ترجمه ترگمان]اون داشت سعی می کرد که \"تام\" پیر رو بکشه
[ترجمه گوگل]او به کشتن تام قدیمی فرو ریخت

4. Went behind my back, suborned Max Radl, one of my most trusted aides.
[ترجمه ترگمان]از پشت سر من، ماکس Radl، یکی از most trusted من رفت
[ترجمه گوگل]پشت سر من رفت، سوءاستفاده حداکثر Radl، یکی از دستیاران مورد اعتماد ترین من

5. They suborn witnesses to testify that he has spoken against Moses and the Temple.
[ترجمه ترگمان]آن ها شهادت می دهند که شهادت دهند که علیه موسی و معبد صحبت کرده است
[ترجمه گوگل]آنها شهادت میدهند تا شهادت دهند که او علیه موسی و معبد سخن گفته است

6. The president tried to suborn false witnesses.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سعی کرد تا شاهد دروغ هاش باشه
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سعی کرد تا شاهدان دروغین را زیر پا بگذارد

7. Even now,(sentence dictionary) you seek to suborn my Fish Speakers.
[ترجمه ترگمان]حتی حالا، (فرهنگ لغت جمله ای)شما به دنبال suborn Speakers Fish هستید
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر (فرهنگ لغت جمله) شما به دنبال سخنرانان ماهی من هستید

8. If he thinks that he can suborn me, he is grievously in error.
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کند که می تواند به من صدمه بزند، او بدجوری اشتباه می کند
[ترجمه گوگل]اگر او فکر می کند که او می تواند من را فراموش کند، او به شدت به اشتباه است

9. The siloviki have shown they can squash opposition, suborn the courts and stay in charge.
[ترجمه ترگمان]The نشان داده اند که می توانند مخالفان را اسکواش کنند و دادگاه ها را اخراج کنند و در آنجا بمانند
[ترجمه گوگل]سیلیویکی ها نشان داده اند که می توانند مخالفت کنند، دادگاه ها را زیر پا می گذارند و مسئولیت دارند

10. Drug traders may try to suborn departing persons.
[ترجمه ترگمان]تاجران مواد مخدر ممکن است تلاش کنند که افراد دور از حال را ترک کنند
[ترجمه گوگل]معامله گران مواد مخدر ممکن است سعی کنند افراد خارج از کشور را بکشند


کلمات دیگر: