کلمه جو
صفحه اصلی

probative


معنی : ازمایشی، اکتشافی، دال بر اثبات
معانی دیگر : سنجشی، آزمایشی، مشروط

انگلیسی به فارسی

( probatory ) ازمایشی، اکتشافی، دال بر اثبات، مشروط


اثبات، دال بر اثبات، ازمایشی، اکتشافی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: probatory (adj.), probatively (adv.)
(1) تعریف: serving or designed to test or prove.

(2) تعریف: providing evidence or proof.

• experimental, trial; serving as a test; serving as evidence, serving as proof

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دلالت کننده، ثابت کننده

مترادف و متضاد

ازمایشی (صفت)
pilot, empiric, experimental, empirical, tentative, testable, probative, probatory

اکتشافی (صفت)
reconnaissance, heuristic, exploratory, probative, probatory

دال بر اثبات (صفت)
probative, probatory

جملات نمونه

1. The probative value of the evidence was said to outweigh its prejudicial effect.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که ارزش اثباتی این شواهد بیشتر از اثرات مخرب آن است
[ترجمه گوگل]گفته می شود که ارزش شواهد اثبات شده از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است

2. Again, standing alone this evidence is not probative of any discrimination in the local construction industry. . . .
[ترجمه ترگمان]بار دیگر، تنها ایستادن در این مدرک، اثباتی برای هر نوع تبعیض در صنعت ساخت وساز محلی نیست
[ترجمه گوگل]مجددا این رویه ثابت می کند که هیچ تبعیضی در صنعت ساخت و ساز محلی اثبات نشده است

3. Investigative experiment results have evidential characteristics, and the probative value of the results should be analyzed in specific case.
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش محقق دارای ویژگی های شهادتی هستند و ارزش اثباتی نتایج باید در یک مورد خاص مورد تحلیل قرار گیرد
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش های تحقیقاتی دارای ویژگی های اثبات پذیری هستند و ارزش اثبات نتایج را باید در مورد خاص تحلیل نمود

4. The author also does some researches about probative burden and the distribution of it in the insider trading.
[ترجمه ترگمان]نویسنده همچنین تحقیقاتی در مورد بار آزمایشی و توزیع آن در تجارت داخلی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]نویسنده همچنین برخی از تحقیقات درباره بارهای اثبات شده و توزیع آن در تجارت داخلی انجام می دهد

5. The Provisions explicitly recognises the probative value of audiovisual material.
[ترجمه ترگمان]مفاد قرارداد به صراحت ارزش اثباتی مواد سمعی و بصری را تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]این مقررات به صراحت ارزش اثبات مواد صوتی و تصویری را به رسمیت می شناسد

6. Evidence should only be excluded if its probative value was outweighed by its prejudicial effect.
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی که ارزش آزمایشی آن از اثر مخرب آن کاسته شود، شواهد باید حذف شوند
[ترجمه گوگل]شواهد باید تنها در صورتی محاسبه شود که ارزش اثباتیشان از اثر پیشینی آن کاسته شود

7. Although confession has the unique and important probative value to prove the fact of law cases, it is obvious mistake to extort confession by torture.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اعتراف برای اثبات حقیقت پرونده های قانونی، دارای ارزش منحصر به فرد و منحصر به فرد است، اما برای گرفتن اعتراف از شکنجه اشتباه است
[ترجمه گوگل]اگرچه اعتراف ارزش ثابت و منفی دارد که ثابت می کند واقعیت پرونده های قانونی، اشتباه است که اعتراف به شکنجه را تحمل کند

8. The key of criminal probative obligation lies in the distribution of the litigation.
[ترجمه ترگمان]کلید التزام مجرم در توزیع این دعوی حقوقی است
[ترجمه گوگل]کلید تعهد اثبات جنایی نهفته در توزیع دادرسی است

9. This paper gives the probative result of the "Chinese Binet's Test" on 426 pupils of Han nationality in Shihezi.
[ترجمه ترگمان]این مقاله نتیجه آزمایش \"آزمون بینه چینی\" را بر روی ۴۲۶ دانش آموز نژاد (هان)در Shihezi به اثبات رساند
[ترجمه گوگل]این مقاله نتایج اثبات شده تست چینی باینت را در 426 دانش آموز اهل کشور هان در شیخزی به دست می دهد

10. Chapter 1: the meaning of the probative force of evidence.
[ترجمه ترگمان]فصل ۱: معنای نیروی اثباتی اثبات
[ترجمه گوگل]فصل 1 معنای نیروی اثبات شواهد

11. We determine other hepatitis markers in patients of hepatitis B to be probative for nosocomial infection.
[ترجمه ترگمان]ما سایر مارکرهای هپاتیت را در بیماران هپاتیت B مشخص کرده ایم تا به خاطر عفونت nosocomial مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]ما دیگر نشانگرهای هپاتیت را در بیماران مبتلا به هپاتیت B مشخص می کنیم که برای عفونت بیمارستانی اثبات شده است

12. Therefore, it is necessary to make accurate position for electronic evidence, make specific provisions on the adoption of electronic evidence and probative force to guide judicial practice.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، لازم است که موقعیت دقیق برای شواهد الکترونیکی ایجاد شود، مفاد خاصی در مورد اتخاذ شواهد الکترونیکی و نیروی اثباتی برای هدایت اعمال قضایی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، لازم است موقعیت دقیق را برای شواهد الکترونیکی، مقررات خاصی در خصوص تصویب شواهد الکترونیکی و نیروهای اثبات دهنده برای هدایت عملیات قضایی بگذاریم

13. But all the attention on Mitch and Cam's lip life overshadowed deeper strands that make the show even more probative of contemporary culture.
[ترجمه ترگمان]اما همه توجه ات به زندگی لب میچ و کام رشته های عمیق تر را تحت الشعاع قرار داد که نشان می دهد حتی اثباتی برای فرهنگ معاصر نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما تمام توجه ها در مورد چهره Mitch و Cam تحت تأثیر رشته های عمیق تر قرار گرفته است که این نمایش را حتی بیشتر از فرهنگ معاصر اثبات می کند

14. Specifically, because there is a direct interest between the accomplices, the probative force of their testimonies is generally weak and thus circumstantial evidence is needed.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، به این دلیل که علاقه مستقیمی بین همدستان وی وجود دارد، نیروی اثباتی of به طور کلی ضعیف بوده و در نتیجه شواهد کافی مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]به طور خاص، به دلیل علاقه مستقیم بین همدستان، نیروی اثبات شهادت آنها به طور کلی ضعیف است و بنابراین شواهد مستمر مورد نیاز است

15. Law-officer and both parties should not outweigh the appraisal conclusion's probative value in lawsuit.
[ترجمه ترگمان]افسر مجری قانون و هر دو طرف نباید ارزش اثبات ارزیابی در طرح دعوی را داشته باشند
[ترجمه گوگل]افسر پلیس و هر دو طرف نباید ارزش اثبات محرمانه را در پرونده دعوی مجازات کنند

پیشنهاد کاربران

اثباتی


کلمات دیگر: