1. to prevent a beetle's multiplication
از زاد و ولد سوسک جلوگیری کردن
2. to prevent a decision's being reached by interposing a veto
برای جلوگیری از تصمیم گیری وتو کردن
3. in order to prevent an aggravation of the problem
به منظور جلوگیری از وخیم تر شدن آن مسئله
4. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.
5. hogs are ringed to prevent rooting
برای جلوگیری از کندن ریشه ی گیاهان به (بینی) خوک حلقه می زنند
6. seal the window to prevent cold air from coming in
برای جلوگیری از نفوذ هوای سرد پنجره را رخنه گیری کردن
7. the dikes of holland prevent the sea from flooding the land
آب بندهای هلند ازسیل زدگی زمین توسط آب دریا جلوگیری می کنند.
8. the surest way to prevent aggression is to remain strong
مطمئن ترین راه جلوگیری از تجاوز نیرومند باقی ماندن است.
9. we applied measures to prevent the spread of infection
دست به کار شدیم تا جلو گسترش عفونت را بگیریم.
10. he seared my wound to prevent infection
برای جلوگیری از عفونت زخم مرا داغ زد.
11. it is more important to prevent disease than to cure it
پیشگیری از بیماری مهمتر از درمان آن است.
12. they sand the frozen steps to prevent slipping
برای جلوگیری از لیز خوردن،پله های یخ زده را شن پاشی می کنند.
13. i had to hold his arm to prevent him from falling
مجبور شدم دستش را بگیرم تا نیافتد.
14. the hose should be looped properly to prevent kinks
برای جلوگیری از تاب خوردگی،شیلنگ را باید درست حلقه کرد.
15. we shored up both sides of the wall to prevent it from falling
برای جلوگیری از فروریختن دیوار به دو طرف آن دیرک زدیم.
16. Ignorance and superstition prevent them from benefiting from modern medicine.
[ترجمه ترگمان]جهل و خرافات آن ها را از بهره گیری از داروهای مدرن منع می کند
[ترجمه گوگل]نادری و خرافات آنها را از استفاده از داروهای مدرن جلوگیری می کند
17. We hope to prevent anything unpleasant from happening.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که از این اتفاق ناخوشایند جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم از هر چیز ناخوشایند جلوگیری کنیم
18. Props were used to prevent the roof collapsing.
[ترجمه ترگمان]Props برای جلوگیری از خراب شدن سقف مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از فروپاشی سقف مورد استفاده قرار می گیرد
19. Some people think drinking in moderation can prevent heart disease.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد فکر می کنند نوشیدن در اعتدال می تواند از بیماری های قلبی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم فکر می کنند که نوشیدن در آرامش می تواند از بیماری قلبی جلوگیری کند
20. You have to keep watching to prevent the milk from boiling over.
[ترجمه ترگمان]شما باید مراقب باشید تا از جوش خوردن شیر جلوگیری کنید
[ترجمه گوگل]شما باید مراقب باشید تا مانع شستن شیر شود
21. Cover the entire device to prevent water penetration.
[ترجمه ترگمان]کل دستگاه را بپوشانید تا از نفوذ آب جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از نفوذ آب، کل دستگاه را پوشش دهید
22. Early identification of a disease can prevent death and illness.
[ترجمه ترگمان]شناسایی اولیه یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]شناسایی زودهنگام یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند
23. This affair did not prevent an entanglement with another of his co-stars.
[ترجمه ترگمان]این قضیه از درگیری با دیگر ستارگان او جلوگیری نکرد
[ترجمه گوگل]این امر سبب برهم خوردن یکی دیگر از ستاره های همتای او نشد