کلمه جو
صفحه اصلی

authorized


مصوب، مجاز، معتبر، روا، مورد تایید و تصدیق، ماذون، دارای اختیار

انگلیسی به فارسی

مجاز است، اجازه دادن، اختیار دادن، ترخیص کردن، تصویب کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: endowed with official permission or authority; given legal approval.
متضاد: forbidden, unofficial
مشابه: official, rightful, valid

- an authorized courier
[ترجمه ترگمان] یه پیک مجاز
[ترجمه گوگل] پیک مجاز
- an authorized biography
[ترجمه ترگمان] یک زندگینامه مجاز
[ترجمه گوگل] بیوگرافی مجاز

• empowered, given authority; permitted, sanctioned; justified, warranted; certified, accredited (also authorised)

دیکشنری تخصصی

[صنعت] مجاز، مصوب

مترادف و متضاد

approved


Synonyms: accredited, certified, commissioned, lawful, legal, legitimate, licensed, licit, official, recognized, sanctioned, warranted


Antonyms: unofficial


جملات نمونه

1. an authorized biography
زندگینامه ی مجاز (که با اجازه و همکاری خانواده ی شخص تهیه شده است)

2. an authorized salesman
فروشنده ی مجاز

3. who authorized you to. . . ?
کی به شما اجازه داد که. . . ؟

4. a fully authorized representative
نماینده ی تام الاختیار

5. he is authorized to finalize the deal
او اختیار دارد که معامله را تمام کند.

6. he is not authorized to spend the budget as he pleases
او حق ندارد بودجه را به میل خود خرج بکند.

7. only consular officers are authorized to visa passports
فقط صاحب منصبان کنسولگری اختیار زدن ویزا به گذرنامه ها را دارند.

8. the attack had been authorized by the president
حمله توسط رئیس جمهور مورد تصویب قرار گرفته بود.

9. The government authorized an irrigation project.
[ترجمه ترگمان]دولت یک پروژه آبیاری را مجاز کرده است
[ترجمه گوگل]دولت یک طرح آبیاری را امضا کرد

10. The document must be signed by an authorized signatory of the company.
[ترجمه ترگمان]این سند باید توسط امضا کننده مجاز شرکت امضا شود
[ترجمه گوگل]سند باید توسط یک امضاء کننده مجاز شرکت امضا شود

11. Congress authorized the new tax on tobacco.
[ترجمه ترگمان]کنگره مالیات جدید در مورد تنباکو را تصویب کرد
[ترجمه گوگل]کنگره مالیات جدید را برای تنباکو مجاز می داند

12. The soldiers were authorized to shoot at will.
[ترجمه A.H] سربازان مجاز به شکلیک به ویل شده بودن
[ترجمه ترگمان]سربازان اجازه شلیک به ویل را داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان مجاز به شلیک در خواست شدند

13. We are authorized to receive contributions for the Red Cross.
[ترجمه ترگمان]ما حق دریافت کمک برای صلیب سرخ را داریم
[ترجمه گوگل]ما مجاز به دریافت کمک برای صلیب سرخ هستیم

14. They have authorized awards of £900 to each of the victims.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هر یک از قربانیان به ۹۰۰ پوند جایزه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها هر یک از قربانیان را به پاداش 900 پوند واگذار کرده اند

15. I have authorized the bank to stop payment of the cheque.
[ترجمه ترگمان]من به بانک اجازه دادم که پرداخت چک را متوقف کند
[ترجمه گوگل]من به بانک اجازه دادم که پرداخت چک را متوقف کند

16. I'm not authorized to give you a refund - I'll have to check first.
[ترجمه ترگمان]من اجازه نمیدم که بهت پول پس بدم - اول باید چک کنم
[ترجمه گوگل]من مجاز به بازپرداخت شما نیستم - باید ابتدا چک کنم

an authorized biography

زندگینامه‌ی مجاز (که با اجازه و همکاری خانواده‌ی شخص تهیه شده است)


a fully authorized representative

نماینده‌ی تام‌الاختیار


an authorized salesman

فروشنده‌ی مجاز


پیشنهاد کاربران

مصوب
مجاز

مجاز، مصوب، مامور، مختار، موجه

قانونی

دولتی

مجاز


کلمات دیگر: