باحق شفعه خریدن، حق تقدم پیدا کردن، پیشدستی کردن، قانون ـ فقه : اخذ به شفعه کردن
preempt
باحق شفعه خریدن، حق تقدم پیدا کردن، پیشدستی کردن، قانون ـ فقه : اخذ به شفعه کردن
انگلیسی به فارسی
پیش درآمد، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
باحق شفعه خریدن، حق تقدم پیدا کردن، پیشدستی کردن
قبضه کردن، به انحصار درآوردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pre-empts, preempts, pre-empting, preempting, pre-empted, preempted
مشتقات: preemptor (pre-emptor) (n.)
حالات: pre-empts, preempts, pre-empting, preempting, pre-empted, preempted
مشتقات: preemptor (pre-emptor) (n.)
• (1) تعریف: to occupy a place or take up a position in order to acquire a right to it.
• (2) تعریف: to seize or appropriate ahead of others.
- The seniors hurried in and preempted the seats in the front rows.
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان ارشد با عجله وارد شدند و جلوی ردیف صندلی ها را گرفتند
[ترجمه گوگل] سالمندان عجله داشتند و صندلی ها را در ردیف های جلو قرار دادند
[ترجمه گوگل] سالمندان عجله داشتند و صندلی ها را در ردیف های جلو قرار دادند
• (3) تعریف: to gain precedence or preeminence over.
• (4) تعریف: to substitute for, as one television program for another.
• occupy a place, take a place; obtain at an advance opportunity, acquire by preemptive right
دیکشنری تخصصی
[حقوق] حق تقدم داشتن، با حق شفعه خریدن، از پیش تأمین کردن، پیشدستی کردن
مترادف و متضاد
take over in place of another
Synonyms: accroach, acquire, annex, anticipate, appropriate, arrogate, assume, bump, commandeer, confiscate, expropriate, obtain, seize, sequester, take, usurp
جملات نمونه
1. The local people fenced the land to preempt it against other claimants.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی بر روی زمین حصار کشیدند تا بر آن بر علیه دیگر claimants پیشدستی کنند
[ترجمه گوگل]مردم محلی زمین را برای جلوگیری از آن در مقابل سایر متهمان محاصره کردند
[ترجمه گوگل]مردم محلی زمین را برای جلوگیری از آن در مقابل سایر متهمان محاصره کردند
2. Better preempt to keep the opponents from bidding.
[ترجمه ترگمان]بهتر است پیش دستی کنید که مخالفان را از مناقصه دور نگاه دارید
[ترجمه گوگل]پیشگیری بهتر برای مخالفان از مناقصه است
[ترجمه گوگل]پیشگیری بهتر برای مخالفان از مناقصه است
3. Love with no need to preempt grievance.
[ترجمه ترگمان] عشق بدون نیازی نیست که ازش استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]عشق بدون نیاز به پیشگیری از شکایت
[ترجمه گوگل]عشق بدون نیاز به پیشگیری از شکایت
4. Hopefully, Google's actions will promote, not preempt that debate.
[ترجمه GreyBoy] خوشبختانه، اقدامات گوگل باعث ترویج بحث ( موضوع ) شد، نه جلوگیری از آن.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که اقدامات گوگل به ترویج آن ادامه دهد، نه پیشدستی بر آن بحث[ترجمه گوگل]امیدوارم، اقدامات Google ترویج شود، و این بحث را پیش نگیرد
5. Maskable interrupt sources that cannot preempt the kernel code and are thus able to invoke operating system APIs from within their handlers.
[ترجمه ترگمان]منابع interrupt Maskable که نمی توانند کد هسته را پیشدستی کنند و بنابراین قادر به استفاده از API های سیستم عامل فعال در داخل handlers هستند
[ترجمه گوگل]منابع وقفه Maskable که نمیتوانند کد هسته را از پیش ببرند و بنابراین میتوانند API های سیستم عامل را از درون دستگیره هایشان فراخوانی کنند
[ترجمه گوگل]منابع وقفه Maskable که نمیتوانند کد هسته را از پیش ببرند و بنابراین میتوانند API های سیستم عامل را از درون دستگیره هایشان فراخوانی کنند
6. Discussion of the emergency situation will preempt the lecture by the professor.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد وضعیت اضطراری پیش دستی کردن سخنرانی توسط استاد ادامه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]بحث در مورد شرایط اضطراری، سخنرانی پروفسور را رد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بحث در مورد شرایط اضطراری، سخنرانی پروفسور را رد خواهد کرد
7. I advised him against it, because to preempt his own deadline might confuse our adversaries.
[ترجمه ترگمان]به او توصیه کردم که مخالف آن باشد، زیرا پیش دستی کردن ضرب خود ممکن است دشمنان ما را گیج کند
[ترجمه گوگل]من او را به آن توصیه کردم، زیرا پیش شرط مهلت تعیین شده ممکن است دشمنان ما را درهم بشکند
[ترجمه گوگل]من او را به آن توصیه کردم، زیرا پیش شرط مهلت تعیین شده ممکن است دشمنان ما را درهم بشکند
8. Zhejiang has also announced that it would preempt the pilot micro-credit, in principle, allow each county (city and district) set up a small loan company.
[ترجمه ترگمان]Zhejiang همچنین اعلام کرده است که در اصل به هر بخش (شهر و منطقه)اجازه می دهد که یک شرکت کوچک وام را راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]ژجیانگ همچنین اعلام کرده است که این اعتبار را خلع سلاح می کند، در اصل، اجازه می دهد هر شهرستان (منطقه و شهرستان) یک شرکت وام کوچک ایجاد کند
[ترجمه گوگل]ژجیانگ همچنین اعلام کرده است که این اعتبار را خلع سلاح می کند، در اصل، اجازه می دهد هر شهرستان (منطقه و شهرستان) یک شرکت وام کوچک ایجاد کند
9. Maskable interrupt sources with the ability to preempt the kernel code and thus have a lower latency and are less subject to jitter, see Response Time and Jitter.
[ترجمه ترگمان]قطع کردن منابع با قابلیت پیشدستی بر روی کد هسته و در نتیجه تاخیر پایینی دارند و کم تر نامنظم هستند و زمان واکنش و زمان واکنش را می بینند
[ترجمه گوگل]منابع وقفه Maskable با توانایی پیش بردن کد هسته و در نتیجه دارای تاخیر کمتری هستند و کمتر مورد جرثقند قرار می گیرند، به زمان پاسخ و جرقه نگاه کنید
[ترجمه گوگل]منابع وقفه Maskable با توانایی پیش بردن کد هسته و در نتیجه دارای تاخیر کمتری هستند و کمتر مورد جرثقند قرار می گیرند، به زمان پاسخ و جرقه نگاه کنید
10. The federal securities laws preempt the State Blue Sky Laws.
[ترجمه ترگمان]قوانین اوراق بهادار فدرال پیش دستی بر قوانین دولت آسمان آبی پیشدستی می کنند
[ترجمه گوگل]قوانین اوراق بهادار فدرال قوانین ایالت آسمان آبی را تصویب کردند
[ترجمه گوگل]قوانین اوراق بهادار فدرال قوانین ایالت آسمان آبی را تصویب کردند
11. And some prosecutors are attempting to preempt any potential fallout from the CSI effect.
[ترجمه ترگمان]و برخی از دادستان ها تلاش می کنند که بر هر گونه تاثیر بالقوه اثر صحنه جرم پیشدستی کنند
[ترجمه گوگل]و برخی از دادستان ها تلاش می کنند تا از هرگونه احتمال بالقوه از اثر CSI جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]و برخی از دادستان ها تلاش می کنند تا از هرگونه احتمال بالقوه از اثر CSI جلوگیری شود
12. In PSPF algorithm, the short packet can preempt the transmission time of the long packet and be served first.
[ترجمه ترگمان]در الگوریتم PSPF، بسته کوتاه می تواند زمان ارسال بسته طولانی را پیشدستی کند و ابتدا سرو کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]در الگوریتم PSPF، بسته کوتاه می تواند زمان انتقال بسته طولانی را برداشته و برای اولین بار خدمت کند
[ترجمه گوگل]در الگوریتم PSPF، بسته کوتاه می تواند زمان انتقال بسته طولانی را برداشته و برای اولین بار خدمت کند
13. The G 20 commitments were meant to preempt such measures, but are not being honoured.
[ترجمه ترگمان]تعهدات ۲۰ G برای پیشدستی بر چنین اقداماتی انجام شد، اما مورد تقدیر قرار نگرفتند
[ترجمه گوگل]تعهدات G20 به منظور جلوگیری از چنین اقداماتی بود، اما آنها مورد احترام قرار نگرفتند
[ترجمه گوگل]تعهدات G20 به منظور جلوگیری از چنین اقداماتی بود، اما آنها مورد احترام قرار نگرفتند
14. Special Forces are often deployed to preclude, preempt and resolve terrorist incidents abroad.
[ترجمه ترگمان]نیروهای ویژه اغلب برای جلوگیری، پیشدستی کردن و حل کردن حوادث تروریستی در خارج از کشور مستقر می شوند
[ترجمه گوگل]نیروهای ویژه اغلب برای جلوگیری، پیشگیری و حل بحران های تروریستی در خارج از کشور اعزام می شوند
[ترجمه گوگل]نیروهای ویژه اغلب برای جلوگیری، پیشگیری و حل بحران های تروریستی در خارج از کشور اعزام می شوند
15. For example, federal statutes might explicitly preempt, or explicitly waive any preemption of, state law.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، اساسنامه فدرال ممکن است صراحتا پیشدستی کند، یا به صراحت از هر گونه قانون ایالتی چشم پوشی کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، قوانین فدرال ممکن است به صراحت از قوانین ایالتی پیشی بگیرد یا به طور صریح از هرگونه پیشی گرفتن از قوانین ایالتی اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، قوانین فدرال ممکن است به صراحت از قوانین ایالتی پیشی بگیرد یا به طور صریح از هرگونه پیشی گرفتن از قوانین ایالتی اجتناب کنند
پیشنهاد کاربران
NORTH AMERICAN
( of a broadcast )
interrupt or replace
( a scheduled programme )
( of a broadcast )
interrupt or replace
( a scheduled programme )
برای جلوگیری از اتفاقی پیش بینی شده کاری کردن, ممانعت کردن
the government preempted a coup attempt
پیشدستی کردن
it looked as if she'd ask him more, but Parr preempted her
زودتر از دیگران چیزی را تصاحب کردن, برای خود برداشتن
many tables were already preempted by family parties
در پخش تلویزیونی, یک برنامه, برنامه ی از قبل تعیین شده را قطع کردن و جای آنرا گرفتن. مثل اخبار فوری
the violence preempted regular programming
( مثالها از دیکشنری آکسفورد )
دوستان این کلمه معنی شفعه نمیده. شفعه 5 شرط داره و یک اصطلاح حقوقی و فقهیه در صورتی که preemption فقط میشه خرید کالا یا سهام قبل از اینکه فرصت خرید به دیگران برسه
the government preempted a coup attempt
پیشدستی کردن
it looked as if she'd ask him more, but Parr preempted her
زودتر از دیگران چیزی را تصاحب کردن, برای خود برداشتن
many tables were already preempted by family parties
در پخش تلویزیونی, یک برنامه, برنامه ی از قبل تعیین شده را قطع کردن و جای آنرا گرفتن. مثل اخبار فوری
the violence preempted regular programming
( مثالها از دیکشنری آکسفورد )
دوستان این کلمه معنی شفعه نمیده. شفعه 5 شرط داره و یک اصطلاح حقوقی و فقهیه در صورتی که preemption فقط میشه خرید کالا یا سهام قبل از اینکه فرصت خرید به دیگران برسه
خنثی کردن،
به انحصار درآوردن، تصرف کردن
به انحصار درآوردن، تصرف کردن
کلمات دیگر: