کلمه جو
صفحه اصلی

write off


معنی : کسر کردن
معانی دیگر : 1- از حساب بدهی (و غیره) حذف کردن، کاستن 2- رجوع شود به: 3 amortize- درنظر نگرفتن، از فهرست مطالب مورد مذاکره (وغیره) زدن، هر چیز نگاشته شده، هزینه یا قلم (اقلام) استهلاک شده، کسر شده

انگلیسی به فارسی

حذف شدن بدهی


(در بریتانیا) اتومبیلی که به شدت آسیب دیده باشد و قابل تعمیر نباشد


نوشتن، کسر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the removal of an item from a business account, usu. as a loss.

(2) تعریف: a reduction in the book value of an item or asset; depreciation.
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to consider to be lost or not worthy of consideration.
مترادف: dismiss, reject
مشابه: abandon, disavow, disregard, drop, repudiate

- She wrote off her old friends.
[ترجمه ترگمان] دوستان قدیمیش رو هم نوشته
[ترجمه گوگل] او دوستان قدیمی اش را نوشت

• disregard an outstanding debt (as of a customer); consider worthless; make a reduction in a value for accounting purposes
if a vehicle is a write-off, it is so badly damaged in an accident that it is not worth repairing.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] حذف کردن، قلم زدن، از دفتر خارج کردن، انتقال مانده حساب دارایی (به دلیل غیر قابل وصول بودن یا فاقد ارزش شدن آن) به حساب هزینه یا سود و زیان، لغو کردن پروژه یا برنامه - حذف بدهی مشکوک الوصول از دفتر حساب، بدهی مشکوک الوصول

مترادف و متضاد

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

devalue; forget about


Synonyms: cancel, cross out, decry, depreciate, disregard, downgrade, give up, lower, mark down, shelve, take a loss on, underrate, undervalue


Antonyms: figure


a vehicle or other object that is too badly damaged to be repaired


جملات نمونه

1. The World Bank is being urged to write off debts from developing countries.
[ترجمه ترگمان]بانک جهانی اصرار دارد که بدهی های کشورهای در حال توسعه را حذف کند
[ترجمه گوگل]بانک جهانی از بدهی های کشورهای در حال توسعه خواسته شده است

2. The United States agreed to write off debts worth billions of dollars.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده موافقت کرد که بدهی خود را به ارزش بیلیون ها دلار بنویسد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده موافقت کرد که بدهی های میلیاردها دلار را بنویسد

3. The president persuaded the West to write off Polish debts.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور غرب را متقاعد کرد که بدهی های لهستانی را حذف کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور، غرب را متقاعد کرد تا بدهی های لهستان را از بین ببرد

4. These people are difficult to write off as malingering employees.
[ترجمه ترگمان]نوشتن این افراد برای کارمندان دشوار است
[ترجمه گوگل]این افراد دشوار است به عنوان کارکنان مالینگینگ بنویسند

5. Did you write off for tickets?
[ترجمه ترگمان]برای بلیط ها چیزی نوشتی؟
[ترجمه گوگل]آیا برای بلیط ها بنویسید؟

6. Are you going to write off for that free poster?
[ترجمه ترگمان]می خوای برای اون پوستر مجانی بنویسی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید برای آن پوستر رایگان بنویسید؟

7. We decided to write off the rest of the day and go shopping.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتیم بقیه روز را تعطیل کنیم و به خرید برویم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم بقیه روز را بنویسیم و خرید کنیم

8. The company said it will write off $ 80 million in inventory to account for the expected lower selling prices.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفت که این شرکت ۸۰ میلیون دلار در فهرست موجودی خواهد نوشت تا قیمت فروش کم تر مورد انتظار را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]این شرکت اعلام کرده است که 80 میلیون دلار در موجودی برای حساب کردن قیمت های پایین فروش مورد انتظار حساب خواهد کرد

9. Westerners are often tempted to write off the great urban centers of the developing world as almost beyond hope.
[ترجمه ترگمان]غربی ها همیشه وسوسه می شوند که مراکز شهری بزرگ جهان در حال توسعه را تقریبا فراتر از امید بنویسند
[ترجمه گوگل]غربی ها اغلب وسوسه می شوند که مراکز شهری بزرگ جهان در حال توسعه را تقریبا فراتر از امید بنویسند

10. The bank has been trying to write off huge losses from its CornerStone credit card over several recent quarters.
[ترجمه ترگمان]این بانک در تلاش است تا زیان های زیادی را از کارت اعتباری cornerstone خود در چند بخش اخیر حذف کند
[ترجمه گوگل]این بانک در تلاش است از کارت اعتباری CornerStone خود در طول چندین سال اخیر، از تخفیف های عظیم خودداری کند

11. Most nurseries write off one in 10 plants, for failing to germinate, thrive or being destroyed by pests.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان در ۱۰ کارخانه یکی از آن ها را به خاطر عدم رشد، رشد و یا نابود شدن توسط آفات می نویسند
[ترجمه گوگل]اکثر مهد کودک ها یکی از 10 گیاه را از بین می برند، زیرا آنها قادر به جوانه زدن، رشد و یا نابودی آفات نیستند

12. Depreciation is calculated to write off the cost or valuation of tangible assets other than freehold land over their estimated useful lives.
[ترجمه ترگمان]Depreciation محاسبه هزینه و یا ارزش گذاری دارایی های ملموس به غیر از زمین های بایر بر روی زندگی مفید آن ها محاسبه شده است
[ترجمه گوگل]ارزش خالص محاسبه شده است برای نوشتن هزینه و یا ارزیابی دارایی های ملموس به غیر از مالکیت زمین در طول عمر مفید برآورد شده خود را

13. The new method would let donors write off 100 percent of their donations to private and religious charities up to $ 500.
[ترجمه ترگمان]این روش جدید به خیرین اجازه می دهد تا ۱۰۰ درصد از کمک های خود را به خیریه های خصوصی و مذهبی تا ۵۰۰ دلار ارسال کنند
[ترجمه گوگل]روش جدید اجازه می دهد که اهدا کنندگان 100 درصد از کمک های خود را به سازمان های خیریه خصوصی و مذهبی تا 500 دلار بنویسند

14. As a result Ferranti had to write off £215million, reissue its annual report and negotiate financial support from its bankers.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، Ferranti باید ۲۱۵ میلیون پوند، reissue گزارش سالانه خود و مذاکره با حمایت مالی از بانکداران خود را بنویسد
[ترجمه گوگل]در نتیجه Ferranti مجبور شد 215 میلیون پوند بنویسد، گزارش سالانه خود را مجددا ارائه و از طرف بانکداران مذاکره می کند

15. Daimler will write off 3 billion marks in 1995 against the Fokker losses.
[ترجمه ترگمان]Daimler ۳ میلیارد مارک را در سال ۱۹۹۵ بر علیه زیان های فوکر ۵ میلیارد دلاری نوشت
[ترجمه گوگل]دایملر در سال 1995 در برابر زیان های فوکر سه میلیارد علامت گذاری می کند

پیشنهاد کاربران

قلم زدن بدهی از دفتر
لغو بدهی کردن
لغو دارایی کردن

اسقاطی

اوراق شدن ماشین یا اتوبوس یا هر چیز غیر قابل تعمیر

( حقوقی ) نوشتن

( حقوقی ) حذف کردن

وسیله نقلیه ای که بدجور صدمه دیده و ارزش تعمیر نداره ( صفت )

( مالی ) حذف کردن. .
بدهی مالی شما حذف شد. . your debat is writed off

ماشینی که توی تصادف کاملا نابود شده
آهن قراضه

1 - کنار گذاشتن، حذف کردن، نادیده گرفتن
to decide that someone or something is a failure, unimportant or not worth paying any serious attention to
He is fed up with people writing him off because of his age.
۲ - صرف نظر کردن، چشم پوشی کردن از بدهی
If someone writes off a debt or an amount of money that has been spent on a project, they accept that they are never going to get the money back.
It was the president who persuaded the West to write off Polish debts

Write - off :
درب و داغون ( ماشینی که بدجور آسیب دیده و دیگر قابل تعمیر نیست )
She survived the crash with minor injuries, but the car was a write - off

وسایل نقلیه ی آسیب دیده مثل اتوبوس وماشین که نمیشه تعمیرشون کرد

پایین آوردن ارزش
مستهلک کردن دارایی ها

یه معنی آن میشود استهلاک
بعضی شرکت های بزرگ به شعبه هاشون مقداری پول بابت هزینه های جانبی می دهند که به آن right off گفته میشود

اوراق , درب و داغون ( کردن ) ؛ حذف کردن ( بدهی )

– She wasn't hurt, but the car's a complete write‑off
– She's written off two cars this year
– His car was completely written off in the accident
– The World Bank is being urged to write off debts from developing countries

مخالفت کردن با چیزی


کلمات دیگر: