کلمه جو
صفحه اصلی

reputed


معنی : مشهور، خوشنام
معانی دیگر : شایع، در افواه، گفته شده

انگلیسی به فارسی

مشهور


مشهور است، مشهور، خوشنام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: generally supposed or assumed.

- a reputed millionaire
[ترجمه ترگمان] یک میلیونر معروف
[ترجمه گوگل] یک میلیونر مشهور

• known as, regarded as; supposed to be, believed to be
if something is reputed to be true or to exist, some people say that it is true or that it exists.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مشهور، معروف

مترادف و متضاد

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

خوشنام (صفت)
good, reputed

believed


Synonyms: accounted, alleged, assumed, conjectural, considered, deemed, estimated, gossiped, held, hypothetical, ostensible, putative, reckoned, regarded, reported, rumored, said, seeming, supposed, suppositional, suppositious, supposititious, suppositive, suppository, thought


Antonyms: actual, real, true


جملات نمونه

1. the reputed owner of that garden
کسی که گفته می شود صاحب آن باغ است

2. she was reputed to have had an affair with the neighbor's boy
شایع بود که با پسر همسایه رابطه دارد.

3. your neighbor is reputed to be rich
شهرت دارد که همسایه ی تو پولدار است.

4. Tintagel Castle, the reputed birthplace of King Arthur, is being excavated professionally for the first time in more than 50 years.
[ترجمه ترگمان]قلعه Tintagel، زادگاه مشهور آرتور آرتور، برای اولین بار در بیش از ۵۰ سال به طور حرفه ای حفاری شده است
[ترجمه گوگل]قلعه Tintagel، محل تولد مشهور شاه آرتور، برای اولین بار در بیش از 50 سال، حرفه ای می شود

5. He is reputed as / to be the best surgeon in Paris.
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که او بهترین جراح پاریس باشد
[ترجمه گوگل]او به عنوان بهترین جراح در پاریس مشهور است

6. The monster, which is reputed to live in the deep dark water of a Scottish loch.
[ترجمه ترگمان]هیولا که به زندگی در آب تیره و عمیق یک دریاچه اسکاتلندی مشهور است
[ترجمه گوگل]هیولا که در آبهای عمیق تاریک اسکاتلندی زندگی می کند

7. The house is wrongly reputed to have been the poet's birthplace.
[ترجمه ترگمان]خانه به اشتباه معروف است که زادگاه شاعر است
[ترجمه گوگل]خانه نامشخص است که محل تولد شاعر بوده است

8. He is reputed to be the best heart surgeon in the country.
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که او بهترین جراح قلب کشور است
[ترجمه گوگل]او به عنوان بهترین جراح قلب در کشور مشهور است

9. He was reputed to be a woman-hater.
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که از او نفرت دارد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک زن متخلف شناخته شد

10. He is ill reputed in the business community.
[ترجمه ترگمان]او در جامعه تجاری مشهور است
[ترجمه گوگل]او در جامعه کسب و کار مشهور است

11. He was reputed to be a millionaire.
[ترجمه ترگمان]شهرت داشت که میلیونر است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک میلیونر شناخته شد

12. She is reputed to be Europe's best singer.
[ترجمه ترگمان]او به بهترین خواننده اروپا شهرت دارد
[ترجمه گوگل]او به عنوان بهترین خواننده اروپا مشهور است

13. She is reputed to be 25 years younger than her husband.
[ترجمه ترگمان]او به ۲۵ سال جوان تر از شوهرش مشهور است
[ترجمه گوگل]او 25 سال جوانتر از شوهرش است

14. She is reputed to be very wealthy.
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که بسیار ثروتمند است
[ترجمه گوگل]او بسیار ثروتمند است

15. Asparagus is reputed to be an aphrodisiac.
[ترجمه ترگمان]معروف به شهرت معروف است
[ترجمه گوگل]مارچوبه شناخته شده است به عنوان یک فلفل دلمه ای

the reputed owner of that garden

کسی که گفته می‌شود صاحب آن باغ است


پیشنهاد کاربران

به معنی معروف بود
چه خوب👍
چه بد👎
He was reputed badly in Sao Paulo
He is reputed so nice in these days

گفته شده، پنداشته شده، شایع شده
مثلا he was reputed to be the best singer of the world
شایع شده بود که او بهترین خواننده جهانه


کلمات دیگر: