کلمه جو
صفحه اصلی

promulgate


معنی : اعلام کردن، انتشار دادن، ترویج کردن
معانی دیگر : رواج دادن، اشاعه دادن، (فتوای مذهبی یا حکم و غیره) رسما اعلام کردن، (جزئیات قانون جدید یا نظامنامه و غیره) آگاهاندن، برملا کردن، منتشر کردن

انگلیسی به فارسی

اعلام کردن، انتشار دادن، ترویج کردن


اعلان کنید، اعلام کردن، ترویج کردن، انتشار دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: promulgates, promulgating, promulgated
مشتقات: promulgation (n.), promulgator (n.)
(1) تعریف: to institute (a law or court decree) by proclamation.
مترادف: declare, decree, proclaim
مشابه: announce, pronounce

(2) تعریف: to explain or give instruction in (a doctrine) in public; advocate.
مترادف: advocate
مشابه: elucidate, explain, expound, preach, present, promote, teach

- Feminists promulgated their views on the rights of women.
[ترجمه ترگمان] Feminists نظرات خود را درباره حقوق زنان اعلام کرد
[ترجمه گوگل] فمینیست ها نظراتشان را درباره حقوق زنان اعلام کردند

• proclaim, declare; publicize, advertise widely; publish, distribute widely
if people promulgate a new law or idea, they announce it publicly; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] منتشر کردن، انتشار دادن قانون، رسمأ اعلام کردن

مترادف و متضاد

اعلام کردن (فعل)
acclaim, declare, promulgate, notify, blazon, enunciate, herald, exclaim

انتشار دادن (فعل)
promulgate, issue, propagate, advertise, announce

ترویج کردن (فعل)
promulgate, promote, cultivate

make known


Synonyms: advertise, announce, annunciate, broadcast, call, circulate, communicate, declare, decree, disseminate, drum, issue, make public, notify, pass the word, proclaim, promote, publish, sound, spread, toot, trumpet


Antonyms: conceal, hide


جملات نمونه

1. to promulgate education
آموزش و پرورش را اشاعه دادن

2. The shipping industry promulgated a voluntary code.
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل یک قانون داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل یک کد داوطلبانه را اعلام کرد

3. The federal government promulgated the Clean Water Act and the Clean Air Act.
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال قانون آب تمیز و قانون هوای پاک را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دولت فدرال قانون آب پاک و قانون هوای پاک را اعلام کرد

4. The new constitution was promulgated in 1990.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی جدید در سال ۱۹۹۰ منتشر شد
[ترجمه گوگل]قانون اساسی جدید در سال 1990 اعلام شد

5. The new law was finally promulgated in the autumn of last year.
[ترجمه ترگمان]قانون جدید در پاییز سال گذشته اعلام شد
[ترجمه گوگل]قانون جدید در نهایت در پاییز سال گذشته اعلام شد

6. The constellation of values that these stories promulgate has guided the family for several generations now.
[ترجمه ترگمان]این صورت فلکی که این داستان ها را منتشر می کنند، اکنون خانواده را برای چندین نسل هدایت کرده است
[ترجمه گوگل]ستاره ای از ارزش هایی که این داستان ها منتشر می کنند، خانواده ها را برای چندین نسل هدایت کرده است

7. By the Edict of Milan, promulgated in 3 he forbade persecution of all forms of monotheism in the Empire.
[ترجمه ترگمان]پس از فرمان میلان، که در سال ۳ اعلام شد، آزار و اذیت همه انواع یکتاپرستی در امپراطوری را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]توسط ادیت میلان، در 3 اعلام شد، او آزار و اذیت تمام انواع توحید در امپراتوری را ممنوع کرد

8. A series of uniform regulations would be promulgated to allow the central government to exert overall budget control.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از مقررات یکنواخت برای اجازه دادن به دولت مرکزی برای اعمال کنترل کلی بودجه، منتشر می شود
[ترجمه گوگل]یک سری مقررات یکنواخت به شما اجازه می دهد که دولت مرکزی کنترل کلی بودجه را اعمال کند

9. If a statutory definition were to be promulgated, it would lead to confusion, and a spate of litigation.
[ترجمه ترگمان]اگر تعریف قانونی، انتشار یابد، منجر به سردرگمی و طغیان حقوقی خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر یک تعریف قانونی اعلام شود، منجر به سردرگمی و اختلاف در دادرسی خواهد شد

10. Instead of the Baroque or modern architect, Sitte promulgated the values of the mediaeval master builder.
[ترجمه ترگمان]Sitte به جای معماری باروک یا مدرن، ارزش های سازنده قرون وسطی را منتشر کرد
[ترجمه گوگل]به جای معمار باروک یا مدرن، سیته مقادیر سازنده استاد میانه رو را اعلام کرد

11. The king promulgate a decree.
[ترجمه ترگمان]شاه فرمان داد:
[ترجمه گوگل]پادشاه یک حکم صادر می کند

12. Freedoms may also be suspended by Emergency Regulations promulgated by the Privy Council during a national emergency.
[ترجمه ترگمان]آزادی های ممکن است با مقررات اضطراری که شورای خصوصی در طی یک وضعیت اضطراری ملی منتشر می کند، به حالت تعلیق درآید
[ترجمه گوگل]آزادی ممکن است به موجب مقررات اورژانسی که توسط شورای پناهندگان در حین اضطراری ملی اعمال می شود، به حالت تعلیق درآید

13. They are then specified in regulations promulgated under the authority of the law.
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها در مقررات منتشر شده تحت حاکمیت قانون مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]سپس آنها در مقرراتی که تحت مجوز قانون صادر شده، مشخص شده است

14. If only Miss Manners had promulgated, like the pope, an encyclical on proper gay conduct.
[ترجمه ترگمان]اگر فقط به خاطر ادب و ادب رفتار می کرد مثل پاپ رفتار proper داشت
[ترجمه گوگل]اگر فقط خانم های مردانه، مانند پاپ، یک بیانیه ای درباره رفتار همجنسگرانه مناسب اعلام کردند

to promulgate education

آموزش و پرورش را اشاعه دادن


پیشنهاد کاربران

ایجاد کردن

To promote
To announce
To proclaim

To publicize
To spread

رسما اعلام کردن

رسما قانون را به اجرا دراوردن

to officially put a law into effect. Your state may announce a plan to promulgate a new traffic law on January 1st.

رسما اعلام کردن
منتشر کردن


کلمات دیگر: