1. hossein acted as a surrogate for hassan
حسین به جای حسن عمل کرد.
2. William was acting as a surrogate father for his brother's son.
[ترجمه ترگمان]ویلیام به عنوان یک پدر جایگزین برای پسر برادرش عمل می کرد
[ترجمه گوگل]ویلیام به عنوان یک پدر جایگزین برای پسر برادرش عمل کرد
3. Martin had become Howard Cosell's surrogate son.
[ترجمه ترگمان]مارتین تبدیل به فرزند جانشین هاوارد Cosell شده بود
[ترجمه گوگل]مارتین پسرش جایگزین هوارد کاسیل شد
4. For some people, reading travel books is a surrogate for actual travel.
[ترجمه ترگمان]برای برخی افراد، خواندن کتاب های مسافرتی، جانشینی برای سفر واقعی است
[ترجمه گوگل]برای برخی از افراد، خواندن کتابهای مسافرتی جایگزینی برای سفر واقعی است
5. Fiction is a poor surrogate for real experience.
[ترجمه ترگمان]داستان یک جانشینی ضعیف برای تجربه واقعی است
[ترجمه گوگل]داستانی یک جایگزین ضعیف برای تجربه واقعی است
6. She saw him as a sort of surrogate father.
[ترجمه ترگمان] اون رو به عنوان یه پدر روحانی دیده
[ترجمه گوگل]او را به عنوان یک پدر جایگزین دیدم
7. He used the Internet as a surrogate for contact with real people.
[ترجمه ترگمان]او از اینترنت به عنوان جانشینی برای ارتباط با مردم واقعی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از اینترنت به عنوان یک جایگزین برای تماس با افراد واقعی استفاده کرد
8. She has agreed to act as a surrogate mother for her sister.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرده است که به عنوان یک مادر جایگزین برای خواهرش عمل کند
[ترجمه گوگل]او موافقت کرده است که به عنوان یک مادر جایگزین برای خواهرش عمل کند
9. Bright-light therapy is used as a surrogate for sunshine.
[ترجمه ترگمان]روش درمانی روشن به عنوان جانشینی برای نور خورشید استفاده می شود
[ترجمه گوگل]درمان نور درخشان به عنوان یک جایگزین برای آفتاب استفاده می شود
10. Arms control should not be made into a surrogate for peace.
[ترجمه ترگمان]کنترل سلاح نباید به جانشینی برای صلح تبدیل شود
[ترجمه گوگل]کنترل اسلحه نباید برای جایگزینی صلح جایگزین شود
11. The cat acted as a surrogate mum to the chicks.
[ترجمه ترگمان]گربه به عنوان یک مادر جایگزین برای جوجه ها عمل کرد
[ترجمه گوگل]گربه به عنوان یک مادر جایگزین به جوجه ها عمل کرد
12. Both his sense of need and his surrogate conscience link him however tenuously, with a social universe.
[ترجمه ترگمان]هر دو حس نیاز و وجدان surrogate او را به هر حال با یک عالم اجتماعی پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]هر دوی این احساس نیاز و وجدان جایگزین او، با این حال، به طور پیوسته با یک جهان اجتماعی ارتباط دارد
13. His surrogate father figure was killed.
[ترجمه ترگمان]پیکر پدر surrogate کشته شد
[ترجمه گوگل]شخصیت جایگزین او کشته شد
14. The old couple across the street were like surrogate grandparents to me.
[ترجمه ترگمان]این زوج پیر در خیابان مثل پدربزرگ و مادربزرگ من بودند
[ترجمه گوگل]زن و شوهر پیر در خیابان مانند پدربزرگ و مادربزرگ من بودند
15. We became a surrogate mirror reflecting back our approval.
[ترجمه ترگمان]ما به یک آینه جانشینی تبدیل شدیم که منعکس کننده تایید ما بود
[ترجمه گوگل]ما به یک آینه جایگزین تبدیل شد که تأیید ما را تأیید کرد