کلمه جو
صفحه اصلی

revise


معنی : اصلاح کردن، تفتیش کردن، تجدید نظر کردن، دوباره چاپ کردن، اصلاح نمودن، حک و اصلاح کردن
معانی دیگر : (با دقت خواندن و) اصلاح کردن، بازبینی کردن، بازنویسی کردن، بازپیرایی کردن، باز ویراستن، تغییر دادن، تعدیل کردن، رجوع شود به: revision، (چاپ) نمونه ی غلطگیری شده

انگلیسی به فارسی

تجدید نظر کردن، اصلاح کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن


تجدید نظر کردن


تجدید نظر، اصلاح کردن، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، تفتیش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: revises, revising, revised
مشتقات: revisable (revisible) (adj.), revisability (n.), reviser (revisor) (n.)
(1) تعریف: to change, alter, or modify.
مترادف: alter, change, modify
مشابه: amend, correct, doctor, edit, overhaul, rectify, revamp

(2) تعریف: to improve or correct a new edition of (a book or text).
مترادف: emend, emendate, redact, redraft, rework, rewrite
مشابه: blue-pencil, correct, edit, recast, redo, update

• make changes in order to improve something; edit, correct; produce an updated or corrected version
act of making changes, alteration; proof sheet made to verify changes made and check for additional errors
if you revise something, you alter it in order to make it better or more correct.
when you revise for an examination, you read things again in order to learn them thoroughly.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تجدیدنظر کردن، اصلاح کردن، ویراستن

مترادف و متضاد

correct, edit


اصلاح کردن (فعل)
right, accord, accommodate, improve, reclaim, modify, correct, rectify, meliorate, alter, remedy, ameliorate, amend, dulcify, emend, revise

تفتیش کردن (فعل)
inquire, investigate, inspect, revise

تجدید نظر کردن (فعل)
revise, reconsider

دوباره چاپ کردن (فعل)
revise, republish

اصلاح نمودن (فعل)
revise

حک و اصلاح کردن (فعل)
revise

Synonyms: alter, amend, blue-pencil, change, clean up, compare, cut, debug, develop, emend, go over, improve, launder, look over, modify, overhaul, perfect, polish, recalibrate, recast, reconsider, redo, redraft, redraw, reexamine, rehash, reorganize, restyle, revamp, review, rework, rewrite, run through, scan, scrub, scrutinize, study, tighten, update, upgrade


جملات نمونه

1. My family revised its weekend plans when the weather turned hazy.
وقتی که هوا مه الود شد خانواده ام در برنامه تعطیلات آخر هفته تجدید نظر کرد

2. The dictionary was revised and then published in a more expensive edition.
فرهنگ لغت مورد بازبینی مجدد قرار گرفت و سپس به صورت مجلّد گران تری منتشر شد

3. Under the revised rules, Shane was eliminated from competing.
شین بنا به مقررات اصلاح شده، از رقابت ها حذف شد

4. to revise a text
متن را اصلاح کردن

5. to revise tax rates
میزان مالیات ها را تغییر دادن

6. The government may need to revise its policy in the light of this report.
[ترجمه فرزاد خدری] دولت نیازمند بازبینی سیاست خود در مورد شفاف سازی این گزارش است
[ترجمه داوود شفیعی] با توجه به این گزارش، شاید لازم باشد که دولت در سیاست خود تجدیدنظر کند.
[ترجمه ترگمان]دولت ممکن است نیاز به بازبینی سیاست خود در پرتو این گزارش داشته باشد
[ترجمه گوگل]دولت با توجه به این گزارش، باید سیاست خود را اصلاح کند

7. He soon came to revise his opinion of the profession.
[ترجمه ترگمان]به زودی نظر خود را درباره این شغل اصلاح کرد
[ترجمه گوگل]او به زودی آمد تا نظر خود را درباره این حرفه تجدید نظر کند

8. His helpfulness today has made me revise my original opinion/impression of him.
[ترجمه ترگمان]هم کاری او امروز باعث شده است که من عقیده و عقیده اصلی خود را در مورد او مورد تجدید نظر قرار دهم
[ترجمه گوگل]امروزه او به من کمک کرده است تا نظر خود را در مورد او برطرف کنم

9. I can see I will have to revise my opinions of his abilities now.
[ترجمه ترگمان]من می توانم ببینم که در حال حاضر مجبورم عقاید خود را در مورد توانایی های او تجدید کنم
[ترجمه گوگل]من می بینم که مجبورم نظر خود را از توانایی هایش در حال حاضر تجدید نظر کنم

10. You must revise for the examination.
[ترجمه ترگمان]باید تجدید نظر کنی
[ترجمه گوگل]شما باید برای معاینه تجدید نظر کنید

11. If you don't revise, you run the risk of failing.
[ترجمه ترگمان]اگر دوباره تجدید نظر نکنی، خطر شکست را به خطر می اندازی
[ترجمه گوگل]اگر اصلاح نکنید، خطر رفع آن را به خطر می اندازید

12. I'll have to revise my ideas about Tom.
[ترجمه ترگمان]باید نظرت راجع به تام را اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]من باید ایده هایم را درباره تام بررسی کنم

13. I can't come out tonight. I have to revise.
[ترجمه ترگمان]امشب نمی توانم بیرون بیایم باید تجدید نظر کنم
[ترجمه گوگل]امشب نمی توانم بیرون بروم من باید تجدید نظر کنم

14. His publishers made him revise his manuscript three times.
[ترجمه ترگمان]ناشران او او را سه بار مورد تجدید نظر قرار دادند
[ترجمه گوگل]ناشران او سه مرتبه مقاله خود را اصلاح کردند

15. I have to revise for maths.
[ترجمه فرشته عاج] من باید ریاصی را بادقت مرور کنم.
[ترجمه مرجان] من باید ریاضی را مرور کنم
[ترجمه ترگمان]من باید برای ریاضیات اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای ریاضیات تجدید نظر کنم

16. We may have to revise this figure upwards.
[ترجمه ترگمان]ممکن است ما باید این رقم را به سمت بالا مورد بازبینی قرار دهیم
[ترجمه گوگل]ممکن است ما این رقم را به سمت بالا تغییر دهیم

17. I've got to revise my geography.
[ترجمه مرجان] من باید جغرافیا را مرور کنم
[ترجمه ترگمان]باید در جغرافیا تجدید نظر کنم
[ترجمه گوگل]من باید جغرافیای من را اصلاح کنم

18. Don't revise a few topics to the exclusion of all others.
[ترجمه ترگمان]برخی از موضوعات را به استثنای موارد دیگر مورد بازبینی قرار ندهید
[ترجمه گوگل]چند موضوع را اصلاح نکنید تا همه افراد دیگر را رد کنند

19. You should revise your opinion of him.
[ترجمه ترگمان]باید در نظر تو در مورد اون تجدید نظر کنی
[ترجمه گوگل]شما باید نظر خود را درباره او تجدید نظر کنید

a revised edition of this book

چاپ تجدید نظر‌شده‌ی (بازویراسته‌ی) این کتاب


to revise a text

متن را اصلاح کردن


to revise tax rates

میزان مالیاتها را تغییر دادن


پیشنهاد کاربران

مرور کردن

حذف زوائد

تغییر دادن، دگرگون کردن، به روز کردن

بازبینی کردن
تجدید نظر کردن

review

اصلاح کردن
گرفتن غلط

اصلاح کردن
تجدید نظر

Study something again

بازنویسی کردن
با اقتدار همینه

برای امتحان خواندن

study again

- تغییر دادن
- اصلاح کردن

اصلاح کردن. تجدیدنظر کردن.


زیبا ترین معادل فارسی براش : اصلاح کردن ( البته در انگلیسی امریکایی چون بریتیش دوتا معنی داره معنی دیگش نزدیک به تجدید نظر کردن هم هست ) revision هم اسمشه
correct تصحیح کردن
improve بهبود بخشیدن
edit ویرایش کردن

review, study

بازنگری

اصلاح کردن، مرور کردن، مطالعه کردن

( فعل )
1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن
2 - برای امتحان خواندن


کلمات دیگر: