کلمه جو
صفحه اصلی

promisor


معنی : متعهد، وعده دهنده
معانی دیگر : (حقوق) تعهد کننده، قول دهنده

انگلیسی به فارسی

(حقوق) متعهد، وعده دهنده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: in law, one who makes a promise.

• one who makes a pledge or vow, one who takes an oath (law)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] متعهد، قول دهنده

مترادف و متضاد

متعهد (اسم)
warranter, underwriter, undertaker, promisor, warrantor

وعده دهنده (اسم)
promisor

جملات نمونه

1. C the promisor and promisee are named in the document or so described as to be capable of identification when it is delivered.
[ترجمه ترگمان]ج)promisor و promisee در سند نامگذاری می شوند و یا به گونه ای توصیف می شوند که قادر به شناسایی زمان تحویل آن باشند
[ترجمه گوگل]C وعده داده شده و وعده داده شده در سند نامیده شده است و یا به شرح زیر به عنوان قادر به شناسایی زمانی که تحویل داده شده است

2. A promise conditional on a performance by the promisor is a promise of alternative performances within 77 unless occurrence of the condition is also promised.
[ترجمه ترگمان]یک وعده مشروط به عملکرد توسط the یک وعده اجرای جایگزین در ۷۷ تا زمانی است که وقوع شرایط نیز وعده داده شود
[ترجمه گوگل]یک وعده مشروط بر عملکرد توسط متعهد وعده عملکرد جایگزین در 77 است، مگر اینکه وقوع شرایط نیز وعده داده شده است

3. Would the promise of a complete stranger to pay a mother to maintain her illegitimate child be binding on the promisor?
[ترجمه ترگمان]آیا وعده یک غریبه کامل برای پرداخت یک مادر به منظور حفظ فرزند نامشروع او در promisor؟
[ترجمه گوگل]آیا وعده یک غریبه کامل برای پرداخت مادر برای نگهداری فرزند غیرقانونی خود، برای رسیدن به اهدای جوایز ضروری است؟

4. The value of a bond, note or other promise to pay depends on the financial condition of the promisor.
[ترجمه ترگمان]ارزش یک اوراق قرضه، یادداشت یا قول دیگر برای پرداخت به شرایط مالی of بستگی دارد
[ترجمه گوگل]ارزش یک اوراق قرضه، یادداشت یا وعده دیگری که پرداخت می شود، بستگی به وضعیت مالی وعده داده شده دارد

5. A written promise, sealed or unsealed, may be delivered by the promisor in escrow, conditionally to the promisee, or unconditionally.
[ترجمه ترگمان]تعهد کتبی، مهر و موم شده، ممکن است توسط promisor در سپرده، مشروط به the، یا بدون قید و شرط تحویل داده شود
[ترجمه گوگل]وعدهی نوشته شده، مهر و موم شده یا بدون مهر و موم شده، ممکن است توسط متعهد در سپرده، به طور شرط به وعده داده شده یا بدون قید و شرط تحویل داده شود

6. Force majeure clauses, it seems, go to limit the extent of the obligation assumed by the promisor.
[ترجمه ترگمان]زیربند ۸ - ۱ - ۵ - ۵ شرط اصلی: به نظر می رسد که به محدود کردن گستره الزام فرض شده توسط the محدود می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مقررات منعقد کننده به محدود کردن میزان تعهدات متعهد می شود

7. The performance or return promise may be given to the promisor or to some other person.
[ترجمه ترگمان]عملکرد یا وعده بازگشت ممکن است به the یا شخص دیگری داده شود
[ترجمه گوگل]عملکرد و یا وعده بازگشت ممکن است به متعهد یا شخص دیگری داده شود

8. Force majeure clauses, It'seems go to limit the extent of the obligation assumed the promisor.
[ترجمه ترگمان]زیربند ۸ - ۱ - ۵ - ۵ عبارت: به نظر می رسد که به محدود کردن محدوده تعهد فرض شده مربوط می شود
[ترجمه گوگل]مقررات منع خشونت، به دنبال محدود کردن میزان تعهدات و تعهدات است

9. An express promise to pay all or part of an indebtedness of the promisor, discharged or dischargeable in bankruptcy proceedings which begun before the promise is made, is binding.
[ترجمه ترگمان]تعهد کتبی برای پرداخت همه یا قسمتی از بدهکاری، discharged یا dischargeable در اقدامات ورشکستگی که پیش از این که قول انجام شود، آغاز شده است، الزام آور است
[ترجمه گوگل]وعده اظهارنظر برای پرداخت تمام یا بخشی از بدهی از وعده، تخلیه یا تخلیه در مراحل ورشکستگی که قبل از وعده ایجاد شده است، الزامی است


کلمات دیگر: