1. to redress the balance (or scales)
عدالت برقرار کردن،حق را به حق دار رساندن
2. he promised to redress past injustices
قول داد که بی عدالتی های گذشته را جبران کند.
3. in order to redress social ills
به منظور چاره سازی نابسامانی های اجتماعی
4. More and more victims turn to litigation to redress wrongs done to them.
[ترجمه ترگمان]قربانی های بیشتر و بیشتری برای تلافی کردن اشتباه ات رو به اونها انجام می ده
[ترجمه گوگل]قربانیان بیشتر و بیشتر به دادرسی می پردازند تا تجاوز به اشتباهات انجام شده را به آنها بدهد
5. King Arthur tried to redress wrongs in his kingdom.
[ترجمه ترگمان]پادشاه آرتور سعی کرد wrongs را در قلمروی خود جبران کند
[ترجمه گوگل]پادشاه آرتور سعی در جبران خسارت در پادشاهی خود داشت
6. Little could be done to redress the situation .
[ترجمه ترگمان]برای جبران این وضع دشوار بود
[ترجمه گوگل]برای مقابله با این وضعیت می توان کمی انجام داد
7. The government must redress the imbalance in spending on black and white children.
[ترجمه ترگمان]دولت باید عدم تعادل در خرج کردن کودکان سیاه و سفید را جبران کند
[ترجمه گوگل]دولت باید ناپایداری در هزینه های کودکان سیاه و سفید را جبران کند
8. You must seek redress in the law courts.
[ترجمه ترگمان]تو باید در دادگاه قانون تلافی کنی
[ترجمه گوگل]شما باید در دادگاه های قانونی احترام کنید
9. He went to the industrial tribunal to seek redress for the way his employers had discriminated against him.
[ترجمه ترگمان]او به دادگاه صنعتی رفت تا به دنبال جبران خسارت پرداختی توسط کارفرمایان خود باشد
[ترجمه گوگل]او به دادگاه صنعتی رفت تا برای اینکه کارفرمایان خود را نسبت به وی تبعیض قائل بودند، به دنبال جبران خسارت باشد
10. Affirmative action was meant to redress the balance for minorities.
[ترجمه ترگمان]هدف از این اقدام، جبران تعادل برای اقلیت ها بود
[ترجمه گوگل]اقدام مثبت به منظور جبران تعادل برای اقلیت ها صورت گرفت
11. He is seeking redress for what he alleges was an unfair demotion.
[ترجمه ترگمان]او به دنبال جبران آن چیزی است که نشان می دهد این تنزل رتبه ناعادلانه بوده است
[ترجمه گوگل]او به دنبال آن است که به آنچه او ادعا می کند، عذابی ناعادلانه است
12. It does not just redress an historic wrong; it perfects a workable future.
[ترجمه ترگمان]این کار فقط یک اشتباه تاریخی را جبران نمی کند؛ آن یک آینده کار ساز است
[ترجمه گوگل]این فقط یک اشتباه تاریخی نیست؛ این یک آینده کارآمد را بهبود می بخشد
13. What prospect has the prisoner of redress if he abandons the complaints procedure and applies to the courts?
[ترجمه ترگمان]اگر او این روند شکایت را رها کرده و به دادگاه ها اعمال شود، چه آینده ای در اختیار متهم قرار دارد؟
[ترجمه گوگل]اگر پرونده شکایت را رها کرده و به دادگاه اعتراض کند، چه چشم اندازی دارد؟
14. The courts provide the means of redress for victims of crime.
[ترجمه ترگمان]این دادگاه ها وسیله ای برای جبران خسارت قربانیان جرم ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]دادگاه وسایل نقلیه قربانیان جرایم را ارائه می دهد
15. The one redress any of the members of this group have is to try not to appear on the poll tax register.
[ترجمه ترگمان]موردی که هر یک از اعضای این گروه را تصحیح می کند این است که سعی نکنند بر روی ثبت مالیات رای گیری ظاهر شوند
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای این گروه، این است که سعی نکنید در ثبت نام مالیات نظرسنجی ظاهر شوید