کلمه جو
صفحه اصلی

criteria


معنی : ضوابط، معیارها
معانی دیگر : ضوابط، معیارها

انگلیسی به فارسی

جمع واژه‌ی criterion


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: plural form of criterion.

- The judges' criteria for this breed of dog included erect ears and a straight tail.
[ترجمه ترگمان] معیارهای داوران برای این نوع سگ، گوش های صاف و یک دم صاف را شامل می شود
[ترجمه گوگل] معیارهای قضات برای این نژاد سگ شامل گوش راست و دم مستطیلی است

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ضوابط
[صنعت] شرایط، معیارها، ضوابط
[ریاضیات] معیار، ضابطه، معیار ها، محک ها
[آب و خاک] معیارها، ضوابط

مترادف و متضاد

ضوابط (اسم)
criteria

معیارها (اسم)
criteria

جملات نمونه

1. the criteria for accepting students
ضوابط پذیرش دانشجو

2. one of the most important criteria for physical health
یکی از مهمترین سنجه های سلامتی جسمی

3. The enrolment criteria are geographical rather than academic.
[ترجمه JJ] معیارهای ثبت نام بیشتر جغرافیایی است تا آکادمیک
[ترجمه ترگمان]معیارهای ثبت نام به جای آکادمیک، جغرافیایی هستند
[ترجمه گوگل]معیار ثبت نام جغرافیایی و نه دانشگاهی است

4. The bank is reassessing its criteria for lending money.
[ترجمه ترگمان]بانک معیارهای خود برای وام دادن را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]این بانک معیارهای خود را برای واریز پول دوباره ارزیابی می کند

5. She failed to meet the stringent selection criteria.
[ترجمه ترگمان]او نتوانست معیارهای انتخاب سخت را برآورده کند
[ترجمه گوگل]او موفق به رعایت معیارهای انتخاب دقیق نشد

6. No candidate fulfils all the criteria for this position.
[ترجمه ترگمان]هیچ نامزدی تمام معیارهای این موقعیت را برآورده نمی کند
[ترجمه گوگل]هیچ کاندیدایی تمام معیارهای این موقعیت را برآورده نمی کند

7. The UN has established detailed criteria for who should be allowed to vote.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل معیارهای دقیقی برای کسانی که باید اجازه رای دادن داشته باشند را تعیین کرده است
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد معیارهای مشخصی را برای کسانی که مجاز به رأی دادن هستند تعیین کرده است

8. What are the criteria of success for a training scheme?
[ترجمه ترگمان]معیارهای موفقیت برای یک برنامه آموزشی کدامند؟
[ترجمه گوگل]معیارهای موفقیت برای یک برنامه آموزشی چیست؟

9. What criteria are used for assessing a student's ability?
[ترجمه ترگمان]کدام معیار برای ارزیابی توانایی یک دانش آموز مورد استفاده قرار می گیرد؟
[ترجمه گوگل]چه معیارهایی برای ارزیابی توانایی دانش آموز استفاده می شود؟

10. Students must fulfil the following entry criteria.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید معیارهای ورود زیر را برآورده کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید معیار ورودی زیر را انجام دهند

11. The report lays down criteria for disciplining staff.
[ترجمه ترگمان]این گزارش معیارهایی برای تادیب کارکنان ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این گزارش معیارهای انضباطی کارکنان را تعیین می کند

12. There are strict criteria for inclusion in the competition.
[ترجمه ترگمان]معیارهای سخت برای گنجاندن در رقابت وجود دارد
[ترجمه گوگل]معیارهای سختگیرانه برای ورود به رقابت وجود دارد

13. It is hard to make out what criteria are used.
[ترجمه ترگمان]تعیین اینکه کدام معیارها مورد استفاده قرار می گیرند دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که از چه معیارها استفاده شود

14. bacillus, bacilli * larva, larvae * criterion, criteria.
[ترجمه ترگمان]bacillus، لارو، لارو، معیار، معیارها
[ترجمه گوگل]باسیل، باسیل * لارو، لارو * معیار، معیار

15. More specific and less subjective criteria should be used in selecting people for promotion within the company.
[ترجمه ترگمان]معیارهای ذهنی کم تر و کم تر ذهنی باید در انتخاب افراد برای ترفیع در شرکت مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]معیارهای خاصتر و کمتر ذهنی باید در انتخاب مردم برای ارتقا در شرکت استفاده شود

پیشنهاد کاربران

ملاک

سنجه , شاخص

شاخص .

معیار، شرایط

شاخص, معیار

حالت جمع واژه criterion می باشد.
[رایانه] criterion یعنی معیار.

معیار/شاخص تصمیم گیری یا قضاوت
A standard for judging

معیار, شاخص, ملاک

criteria "سنج - یژه " ، "شناس - ویژک : شاخص، سنجه

ملاک
شاخص

تقریبأ معادل استاندارد است.

در Excel به معنای "شرط" هست


کلمات دیگر: