کلمه جو
صفحه اصلی

revolving


معنی : گردنده، چرخنده، راجعه، رجعی، دورانی
معانی دیگر : (به ویژه نورافکن فرودگاه) چرخان، (بازرگانی) گردان، درگردش

انگلیسی به فارسی

راجعه، رجعی، گردنده، دورانی، چرخنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to revolve.

- a revolving door
[ترجمه ترگمان] دری که در حال چرخیدن بود
[ترجمه گوگل] یک درب متحرک

• rotating, turning, spinning

دیکشنری تخصصی

[حقوق] در گردش، گردان

مترادف و متضاد

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

چرخنده (صفت)
rotary, revolving, rotative, waggly

راجعه (صفت)
revolving, recurrent

رجعی (صفت)
revolving, reversionary

دورانی (صفت)
revolving, rotational, vertiginous

جملات نمونه

1. a revolving credit
اعتبار گردان

2. a revolving door
در چرخنده (در گردان)

3. a revolving fund
تنخواه گردان

4. he was revolving the plan to escape
او داشت درباره ی نقشه ی فرار فکر می کرد.

5. the airport's revolving beacon
نورافکن چرخان فرودگاه

6. He got stuck in a revolving door.
[ترجمه ترگمان]او در یک در شیشه ای گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او در یک درب متحرک گیر کرد

7. The wheel is revolving about its axis.
[ترجمه ترگمان]گردونه می چرخد و محور آن می چرخد
[ترجمه گوگل]چرخ در محور خود چرخان است

8. Most shredding machines are based on a revolving disc fitted with replaceable blades.
[ترجمه ترگمان]بیشتر ماشین های خرد کننده بر روی یک دیسک چرخان نصب شده اند که با تیغه های قابل تعویض نصب شده اند
[ترجمه گوگل]بیشتر ماشین های خرد کن بر اساس یک دیسک چرخشی نصب شده با تیغ قابل تعویض است

9. As he went through the revolving doors he felt his courage deserting him.
[ترجمه ترگمان]همچنان که از در چرخان بیرون می رفت، احساس می کرد که شجاعت خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]همانطور که او از طریق درهای چرخشی رفت، او شجاعتش را از دست داد

10. The park director position has been a revolving door for seven appointees.
[ترجمه ترگمان]موقعیت مدیر پارک یک در گردان برای هفت نفر از گماشتگان است
[ترجمه گوگل]موقعیت مدیران پارک درب های چرخشی برای هفت نفر تعیین شده است

11. He spun the revolving door round and round.
[ترجمه ترگمان]در می چرخید و می چرخید
[ترجمه گوگل]او دور گرد و غبار را چرخاند

12. The wheels stopped revolving suddenly.
[ترجمه ترگمان]ناگهان چرخ ها به چرخش در آمدند
[ترجمه گوگل]چرخ ها به طور ناگهانی چرخیدند

13. The revolving circle is concentric with the fixed outer circle.
[ترجمه ترگمان]دایره چرخان با دایره بیرونی ثابت مرکز است
[ترجمه گوگل]دایره چرخشی با دایره بیرونی ثابت متمرکز است

14. This theatre has a revolving stage.
[ترجمه ترگمان]این تئاتر یک مرحله چرخان دارد
[ترجمه گوگل]این تئاتر یک مرحله چرخش دارد

15. The revolving door has begun to rotate.
[ترجمه ترگمان]در چرخان شروع به چرخش کرده است
[ترجمه گوگل]درب گردان شروع به چرخش کرده است

16. A small revolving brush on the front was sweeping dust into a slot.
[ترجمه ترگمان]یک برس کوچک چرخان روی قسمت جلو، گرد و غبار را به داخل یک شکاف می برد
[ترجمه گوگل]یک برس کوچک چرخشی در جلو گرد و غبار را به یک اسلات جاروب کرد

the airport's revolving beacon

نورافکن چرخان فرودگاه


a revolving fund

تنخواه گردان


a revolving credit

اعتبار گردان


پیشنهاد کاربران

گرداننده، چرخش، گردان

گردان ، چرخنده، فکر کردن ، در نظر گرفتن

گردیدن - حول چیزی گردیدن
گردان revolving ( ) adj


کلمات دیگر: