کلمه جو
صفحه اصلی

voting

انگلیسی به فارسی

رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• casting of ballots

دیکشنری تخصصی

[حقوق] رأی دادن، اخذ رأی

جملات نمونه

1. voting is not mandatory
رای دادن اجباری نیست.

2. voting with their money, our customers showed their trust in us
مشتریان ما با خرج کردن پول خود به ما رای اعتماد دادند.

3. he is voting with the republicans
او به نفع جمهوریخواهان رای می دهد.

4. criminals are debarred from voting in elections
بزهکاران از حق رای دادن در انتخابات محروم اند.

5. the age limit for voting is eighteen
حد مجاز سن برای رای دادن هجده سال است.

6. They tried to intimidate the young people into voting for them.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند جوانان را بترسانند تا برای آن ها رای دهند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جوانان را وادار به رأی دادن به آنها کنند

7. People's voting habits are influenced by political, social and economic factors.
[ترجمه ترگمان]عادات رای مردم تحت تاثیر عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارند
[ترجمه گوگل]عادت های رای گیری مردم تحت تأثیر عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند

8. They said they would not be voting for him because he was too left-wing.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که برای او رای نخواهند داد زیرا او بیش از حد جناح چپ است
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که او برای او رأی نخواهد داد، زیرا او بیش از حد چپ بود

9. We should have had a proper discussion before voting.
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از رای گیری یک بحث درست و حسابی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید قبل از رأی گیری یک بحث صحیح داشته باشیم

10. Voting is the exercise of a civil right.
[ترجمه ترگمان]رای دادن حق یک حق مدنی است
[ترجمه گوگل]رای دادن به حقوق مدنی است

11. The voting system is weighted against the smaller parties.
[ترجمه ترگمان]سیستم رای گیری برابر با احزاب کوچک تر است
[ترجمه گوگل]سیستم رای گیری علیه احزاب کوچکتر وزن می گیرد

12. You'd better allow for the members voting against you.
[ترجمه ترگمان]بهتر است اجازه بدهید که اعضا بر علیه شما رای بدهند
[ترجمه گوگل]شما بهتر می توانید اعضای رای گیری را علیه شما بگذارید

13. Officials had not been allowed to monitor the voting.
[ترجمه ترگمان]مقامات اجازه نظارت بر رای گیری را نداشتند
[ترجمه گوگل]مقامات مجاز به نظارت بر رای گیری نبودند

14. She was elected on the second round of voting.
[ترجمه ترگمان]او در دور دوم رای گیری انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او در دور دوم رای گیری انتخاب شد

پیشنهاد کاربران

رای دادن

رای، رای دادن

رای ریزی، رای دهی
رای دهنده، رای ریز


کلمات دیگر: