1. to be on probation
رفتار سنجی شدن،مورد رفتار سنجی قرار گرفتن
2. all new employees will go through a six-month probation
کلیه ی کارمندان جدید یک دوره ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.
3. our claims about them are in need of empirical probation
ادعاهای ما درباره ی آنها نیاز به پژوهش عملی دارد.
4. he has been freed from prison but will be on probation for five years
از زندان آزاد شده ولی تا 5 سال رفتار سنجی خواهد شد.
5. one of the offending students was expelled and the other was put on probation
یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار سنجی قرار دادند.
6. The prisoner was put on probation .
[ترجمه ترگمان]زندانی را عفو کردند
[ترجمه گوگل]زندانی به پرونده منتقل شد
7. He was placed on probation for two years.
[ترجمه ترگمان]اون دو سال تو دوره تعلیقی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او برای مدت دو سال به تحصیل مشغول شد
8. The thief was put on probation for two years.
[ترجمه ترگمان]دزد برای دو سال زندان آزاد شده بود
[ترجمه گوگل]دزد برای مدت دو سال به امتحان رفته بود
9. He was fined and given two years' probation.
[ترجمه سمیه شوقی] او جریمه شد و دو سال عفو مشروط داده شد
[ترجمه ترگمان]او جریمه شد و دو سال تبرئه شد
[ترجمه گوگل]او جریمه شد و به دو سال حبس محکوم شد
10. A technician on probation was hit by a piece of falling masonry.
[ترجمه ترگمان]یه تکنیسین از probation توسط یه تکه سنگ سقوط کرده
[ترجمه گوگل]تکنسین آزمایشی با یک تکه سنگ تراشی سقوط کرد
11. Once your probation period is successfully completed, you will be offered a contract.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دوره مشروط شما با موفقیت کامل شد، یک قرارداد ارائه خواهید داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دوره آزمایشی شما با موفقیت انجام می شود، قراردادی به شما ارائه می شود
12. The judge put him on probation for two years.
[ترجمه ترگمان]قاضی اون رو دو سال حبس کرده
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت دو سال به پرونده متهم کرد
13. He pleaded guilty and was placed on probation.
[ترجمه ترگمان]او خودش را گناهکار اعلام کرد و تحت فرمان عفو قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او مجرم را محکوم کرد و به محاکمه محکوم شد
14. He joined the company on six months' probation.
[ترجمه ترگمان]اون تو شش ماه عفو مشروط به شرکت ملحق شد
[ترجمه گوگل]او در شش ماه آزمایشی شرکت کرد
15. The judge put her on probation for a year.
[ترجمه راضی] قاض او را به مدت یک سال محکوم به سنجش رفتاری کرد.
[ترجمه سمیه شوقی] قاضی یک سال برای او عفو مشروط تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی برای یک سال آزادش کرد
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت یک سال به امتحان رأی داد
16. There's a three - month period of probation / probationperiod for new recruits.
[ترجمه ترگمان]یک دوره سه ماهه از دوره مشروط \/ تعلیق برای نیروهای جدید وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک دوره سه ماهه دوره آزمایشی / محاکمه برای کارمندان جدید وجود دارد