1. It is usual to prorate the taxes between the seller and the buyer in the sale of real estate.
[ترجمه ترگمان]طبق معمول پرداخت مالیات بین فروشنده و خریدار در فروش املاک و مستغلات بسیار معمول است
[ترجمه گوگل]به طور معمول مالیات بین فروشنده و خریدار در فروش املاک و مستغلات است
2. The fee will be prorated for the days you do not attend.
[ترجمه ترگمان]این هزینه برای روزهایی که شما در آن شرکت نمی کنید هزینه ای خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این هزینه برای روزهایی که شما حضور نداشته اید، هزینه می شود
3. Prorate the height of the tidal waves.
[ترجمه ترگمان]و ارتفاع امواج دریا را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]ارتفاع امواج جزر و مد را از بین ببرید
4. The remove of the problem existed in old water prorate technique by rate decline test is an progress as well as a breakthrough of eccentric separate injection techniques.
[ترجمه ترگمان]حذف مشکل موجود در تکنیک prorate آب قدیمی با تست کاهش نرخ، پیشرفت و پیشرفت تکنیک های تزریق جداگانه غیر عادی است
[ترجمه گوگل]از بین بردن مشکل در روش پیش بندۀ آب با کاهش میزان تست، پیشرفت و پیشرفت تکنیک های جداگانه ای غیر عادی است
5. Plug the regular-season results with Gasol into the formula and prorate it over 82 games, and you get a 69-win team with a scoring margin that dwarfs that of the three champion teams.
[ترجمه ترگمان]در فصل عادی نتایج فصلی با Gasol را به این فرمول اضافه کنید و آن را بیش از ۸۲ بازی کنید، و یک تیم ۶۹ برنده با حاشیه امتیازدهی به دست می آورید که این تیم را از سه تیم قهرمان کوچک می کند
[ترجمه گوگل]نتایج به دست آمده از فصل به طور منظم با Gasol را به فرمول اضافه کنید و آن را بیش از 82 بازی انجام دهید و یک تیم 69 نفره با حاشیه ی گلزنی خواهید داشت که از سه تیم قهرمان دور می شود