کلمه جو
صفحه اصلی

rescind


معنی : لغو کردن، فسخ کردن، باطل ساختن
معانی دیگر : (قانون یا فرمان و غیره) فسخ کردن، باطل کردن، فس  کردن

انگلیسی به فارسی

باطل ساختن، لغو کردن، فسخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rescinds, rescinding, rescinded
مشتقات: rescindable (adj.), rescinder (n.), rescindment (n.)
• : تعریف: to take back or make invalid; revoke.
مترادف: abrogate, annul, countermand, invalidate, nullify, quash, repeal, retract, reverse, revoke, undo, vitiate, void
مشابه: abolish, cancel, lift, negate, override, overrule, recant, remit, supersede, take back, unsay, veto, withdraw

- The government has rescinded the right to bear arms during the state of emergency.
[ترجمه ترگمان] دولت حق حمل سلاح در طی وضعیت اضطراری را لغو کرده است
[ترجمه گوگل] دولت در شرایط اضطراری حق قاچاق اسلحه را لغو کرده است
- The commander decided to rescind his previous order.
[ترجمه ترگمان] فرمانده تصمیم گرفت که دستور قبلی خود را لغو کند
[ترجمه گوگل] فرمانده تصمیم گرفت که دستور قبلی خود را لغو کند

• cancel, void, annul, revoke, repeal
if a government or group of people in power rescind a law or agreement, they officially withdraw it and state that it is no longer valid; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] لغو کردن، فسخ کردن، باطل کردن، کان لم یکن کردن (قرارداد)

مترادف و متضاد

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

باطل ساختن (فعل)
override, rescind, falsify

declare null and void


Synonyms: abolish, abrogate, annul, back out of, backpedal, backwater, call off, cancel, countermand, crawl out of, dismantle, forget, invalidate, lift, nix, overturn, pull the plug, quash, recall, remove, renege, repeal, retract, reverse, revoke, scrub, set aside, void, wangle out, weasel out, X-out


Antonyms: allow, approve, permit


جملات نمونه

1. Trade Union leaders have demanded the government rescind the price rise.
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه تجاری خواستار لغو افزایش قیمت شده بودند
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه های کارگری از دولت خواسته اند که افزایش قیمت را کاهش دهند

2. This means that the latter can rescind the contract.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که دومی می تواند قرارداد را لغو کند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که دومی می تواند قرارداد را لغو کند

3. The court has power to rescind a bankruptcy order under this section.
[ترجمه ترگمان]دادگاه دارای قدرت لغو حکم ورشکستگی در این بخش است
[ترجمه گوگل]دادگاه دارای قدرت لغو حکم ورشکستگی در این بخش است

4. Both parties may rescind or renew the contract via mutual consultation.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف ممکن است قرارداد را از طریق مشاوره متقابل لغو یا تمدید کنند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف ممکن است قرارداد را از طریق مشاوره متقابل تمدید یا تمدید کنند

5. Rescind and defenses were different, but they are the way to achieve the observant party rights.
[ترجمه ترگمان]دفاع و دفاع متفاوت بودند، اما آن ها راهی برای رسیدن به حقوق افراد هوشیار هستند
[ترجمه گوگل]از بین بردن و دفاع، متفاوت بود، اما آنها راه رسیدن به حقوق حزب رقیب هستند

6. That wouldn't rescind the bonuses, just require AIG to account them differently.
[ترجمه ترگمان]این پول به انعام دادن نخواهد بود، فقط احتیاج دارم که آن ها را به طور دیگری حساب کنم
[ترجمه گوگل]این پاداش ها را لغو نمی کند، فقط به AIG نیاز دارد تا آنها را به صورت متفاوتی حساب کند

7. Lawmakers in Texas introduced legislation that would rescind the right of transgendered people to marry, and Pakistan introduced a third gender category on its national identity cards.
[ترجمه ترگمان]قانون گذاران در تگزاس قوانینی را معرفی کردند که حق افراد تراجنسی را لغو می کنند و پاکستان یک رده جنسیتی سوم را در کارت های هویت ملی خود معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]قانونگذاران در تگزاس قوانینی را تصویب کردند که حق افراد مذکر را ازدواج می کند و پاکستان سومین جنسیت را بر اساس کارت شناسایی ملی خود معرفی می کند

8. This year, we will completely rescind the agricultural tax throughout the country, a tax that China has been collecting for 600 years. This is a change of epoch-making significance.
[ترجمه ترگمان]امسال، ما به طور کامل مالیات بخش کشاورزی کشور را لغو خواهیم کرد، مالیاتی که ۶۰۰ سال است که چین جمع آوری کرده است این یک تغییر از اهمیت معنادار است
[ترجمه گوگل]این سال، ما به طور کامل مالیات کشاورزی را در سراسر کشور لغو خواهیم کرد، مالیاتی که چین برای 600 سال جمع آوری کرده است این یک تغییر اهمیت عصر است

9. Darlan then tried to rescind the order.
[ترجمه ترگمان]و سپس سعی کرد که فرمان را لغو کند
[ترجمه گوگل]سپس دارلان سعی کرد دستور را لغو کند

10. You cannot rescind the contract simply because our payment is delayed by one day.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید به سادگی قرارداد را لغو کنید چون پرداخت ما تا یک روز به تعویق می افتد
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید قرارداد را لغو کنید به این دلیل که پرداخت ما با یک روز به تعویق افتاده است

11. The move came after a vote by regents indefinitely tabling a motion to rescind their July 20 vote revising admissions policies.
[ترجمه ترگمان]این اقدام پس از رای گیری by نامحدود برگزار شد که یک حرکت برای لغو رای ۲۰ جولای آن ها برای بازبینی سیاست های پذیرش بود
[ترجمه گوگل]این حرکت بعد از یک رأی توسط نمایندگان مجلس به طور نامحدود در حال ارسال یک پیشنهاد برای لغو سیاست های پذیرش آنها در روز 20 ژوئیه بود

12. The case increased pressure on President-elect Bill Clinton to rescind the ban on homosexual service members.
[ترجمه ترگمان]این پرونده فشار بر رئیس جمهور منتخب بیل کلینتون را افزایش داد تا ممنوعیت استفاده از اعضای خدمات homosexual لغو شود
[ترجمه گوگل]این مورد فشار بر انتخابات ریاست جمهوری بیل کلینتون را افزایش داد تا ممنوعیت اعضای سرویس همجنسگرایان را لغو کند

13. The National Council of the Guild decided by three votes to two to call a special conference to rescind the affiliation decision.
[ترجمه ترگمان]شورای ملی انجمن از سه رای به دو رای تصمیم گرفت تا یک کنفرانس ویژه برای لغو تصمیم وابستگی تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]شورای ملی اتحادیه با سه رای برای دو نفر تصمیم گرفت تا یک کنفرانس ویژه برای لغو تصمیم مربوط به وابستگی به وجود آورد

14. The sixth chapter the law provides rules and institutions the right to rescind the contract.
[ترجمه ترگمان]در فصل ششم قانون، قوانین و موسسات حق لغو قرارداد را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]در فصل ششم، قانون قوانین و مقررات را به منظور لغو قرارداد فراهم می کند

15. He proposed that they make a motion at the beginning of the faculty meeting to rescind the section of the report without taking accountability for it.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که در آغاز جلسه هییت علمی حرکتی انجام دهند تا بخشی از گزارش را لغو کند بدون اینکه مسئولیت آن را بر عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که در ابتدای جلسه هیئت علمی اقدامات لازم را برای لغو بخشی از گزارش بدون پاسخ دادن به آن انجام دهند

The order for the confiscation of his properties was rescinded.

دستور مصادره‌ی اموال او را لغو کردند.


پیشنهاد کاربران

فعل:
revoke, cancel, or repeal ( a law, order, or agreement ) . ابطال، فسخ یا لغو ( یک قانون، فرمان، یا توافق. قرارداد ) .
"the government eventually rescinded the directive""دولت در نهایت این دستور را لغو کرد"

synonyms: revoke, repeal, cancel, reverse, abrogate, overturn, overrule, override, annul, nullify, declare null and void, make void, void, invalidate, render invalid, quash, abolish, set aside, countermand, retract, withdraw; vacate, avoid; archaicrecall; raredisannul
"the court has the power to rescind a bankruptcy order""دادگاه دارای قدرت لغو حکم ورشکستگی است"
antonyms: enforce, enact


( قانون یا فرمان و غیره ) فسخ کردن

Iran has said it will
take increasingly strong actions
prohibited under the agreement
until the sanctions imposed by
President Donald J. Trump have
been rescinded

ملغی کردن

Annul
Cancel
Revoke

We were glad the order was rescinded, but
. suspicious as to why


کلمات دیگر: