کلمه جو
صفحه اصلی

prosecution


معنی : تعقیب قانونی
معانی دیگر : پیگیری، اقدام، دنبال کردن، (حقوق) پیگرد، دادخواهی، شکایت، شاکی، خواهان، پیگرد، پیگرد کننده، تعقیب کننده

انگلیسی به فارسی

تعقیب قانونی، پیگرد


پیگرد قانونی، تعقیب قانونی


انگلیسی به انگلیسی

• institution of legal proceedings; filing of a legal action; continuation of an action, persistence, act of following through with an activity
prosecution is the action of charging someone with a crime and putting them on trial.
the lawyers who try to prove that a person on trial is guilty are called the prosecution.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the initiating and continuing of legal proceedings against one or more persons.
مشابه: action, indictment, lawsuit, litigation, suit, trial

- A witness gave evidence that led to the arrest and prosecution of the suspect.
[ترجمه ترگمان] یک شاهد شواهدی ارائه داد که منجر به دستگیری و تعقیب مظنون شد
[ترجمه گوگل] یک شاهد شواهدی را ارائه داد که منجر به دستگیری و تعقیب مظنون شد

(2) تعریف: the attorney or attorneys who prosecute.
مترادف: prosecuting attorney, prosecutor
مشابه: counsel, district attorney, lawyer

(3) تعریف: the supervising and continuing of an action to completion.
مشابه: administration, execution, handling, implementation, management, transaction

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تعقیب، پیگرد، جریان دادرسی، دادستان

مترادف و متضاد

تعقیب قانونی (اسم)
prosecuting, prosecution

جملات نمونه

1. criminal prosecution
تعقیب جزایی،پیگرد جزایی

2. liable to prosecution
قابل تعقیب قانونی،پیگرد پذیر

3. the president is immune against legal prosecution
رئیس جمهور در برابر پیگرد قانونی مصونیت دارد.

4. The prosecution alleges she was driving carelessly.
[ترجمه ترگمان]دادستان مدعی است که او با بی دقتی رانندگی می کرده است
[ترجمه گوگل]دادستان ادعا می کند که او بی رحم رانندگی می کند

5. The prosecution has to prove beyond reasonable doubt that he is guilty of murder.
[ترجمه ترگمان]دادستان باید اثبات کند که او مرتکب قتل شده است
[ترجمه گوگل]پیگرد قانونی باید بیش از حد بی تردید ثابت کند که وی مرتکب قتل شده است

6. His testimony was an important element of the Prosecution case.
[ترجمه ترگمان]شهادت او عامل مهمی در پرونده دادستانی بود
[ترجمه گوگل]شهادت او یک عنصر مهم پرونده دادستانی بود

7. During the trial, the prosecution was accused of withholding crucial evidence from the defence.
[ترجمه ترگمان]در طول محاکمه، دادستان متهم به گرفتن مدرک مهم از دفاعیه شد
[ترجمه گوگل]در طول محاکمه، دادستانی متهم به رد مدرک مهمی از دفاع بود

8. Prosecution for a first minor offence rarely leads to imprisonment.
[ترجمه ترگمان]تعقیب قانونی برای اولین جرم کوچک به ندرت منجر به حبس می شود
[ترجمه گوگل]محکومیت برای اولین جرم جزئی به ندرت منجر به زندانی شدن می شود

9. Failure to provide insurance rendered him liable to prosecution.
[ترجمه ترگمان]قصور در تامین بیمه، او را مسئول پی گرد قانونی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]عدم ارائه بیمه، او را مجبور به پیگرد قانونی نمود

10. The prosecution is (are) coming into court.
[ترجمه ترگمان]دادستانی در حال ورود به دادگاه است
[ترجمه گوگل]پیگرد قانونی به دادگاه می آید

11. The prosecution lawyer cross-examined the defence witness.
[ترجمه ترگمان]وکیل پی گرد قانونی، شاهد دفاع را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع پرونده شهادت دفاعی را مورد بررسی قرار داد

12. Walters could face prosecution for his role in the robbery.
[ترجمه ترگمان]والت رز می تواند به خاطر نقش خود در این سرقت با پی گرد قانونی مواجه شود
[ترجمه گوگل]والترز می تواند به خاطر نقش او در سرقت، تحت تعقیب قرار گیرد

13. The prosecution has requested that all charges against Hodgkins are dropped.
[ترجمه ترگمان]دادستان درخواست کرده است که همه اتهامات علیه Hodgkins کاهش یابد
[ترجمه گوگل]پیگرد قانونی درخواست کرده است که تمام اتهامات علیه هاجکینز کاهش یابد

14. No one should be immune from prosecution.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید از پی گرد قانونی مصون باشه
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید از پیگرد قانونی ایمن باشد

15. The store did not follow through with the prosecution.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه تحت تعقیب قضایی قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]فروشگاه با پیگرد قانونی نمی شود

اصطلاحات

liable to prosecution

قابل‌تعقیب قانونی، پیگرد‌پذیر


پیشنهاد کاربران

دادستان ، تعقیب کننده

the prosecution:وکیل شاکی

دادستان ( حقوق )

اسم:
1. پیگرد یا تعقیب قانونی - شکایت.
the institution and conducting of legal proceedings against someone in respect of a criminal charge.
"the organizers are facing prosecution for noise nuisance"
the party instituting or conducting legal proceedings against someone in a lawsuit.
noun: the prosecution
"the main witness for the prosecution"
2.
the continuation of a course of action with a view to its completion.
"the BBC's prosecution of its commercial ends"

شکایت حقوقی، اعلام جُرم کردن

prosecution دادخواست
prosecutor دادستان

دادگاه

وکیل مدافع

دادستانی ( به مجموعه ی دادستانی اشاره دارد، نه فقط شخص دادستان )
�در نظام قضایی اکثرِ کشورهای غربی، این دادستان یا مجموعه ی دادستانی است که علیهِ متهم اعلام جرم می کند، نه خود دادگاه و قاضی، و دادستان نمایندگی دولت را بر عهده دارد. قاضی بعنوان داور در این دعوا مطرح است و تنها با شنیدن نظرات طرفین و مشورت با هیئت منصفه، اقدام به صدور حکم می نماید�

دادرسی، محکمه

بهترین معنی ، قابل تعغیب ، تعغییب قانونی

The lawyers who try to prove that the accused
person has committed a crime
وکلایی که تلاش میکنند ارتکاب به جرم متهم را ثابت کنند

دادرسی ، محاکمه

دادستان

دادستانی - عدلیه

دادستان ( مقام تعقیب )

فرایند دادرسی

پیگرد قانونی


کلمات دیگر: