کلمه جو
صفحه اصلی

brand


معنی : مارک، نوع، انگ، داغ، نیمسوز، جنس، رقم، لکه بدنامی، علامت داغ، اتش پاره، جور، نشان، علامت گذاشتن، لکه دار کردن، داغ کردن، داغ زدن، خاطرنشان کردن
معانی دیگر : چوب نیم سوخته، نشانی که با آهن داغ بر پوست حیوانات و جنایتکاران می زدند (به منظور شناسایی)، آهنی که با آن داغ می زنند، نشان دار کردن (با داغ)، ننگ، نشان بی آبرویی، لکه ی بدنامی، ننگین کردن، نشان ویژه، مارک (برچسب)، گونه، نشان تجارتی، نوع مخصوص، نقش بستن، (قدیمی) شمشیر، داه، داه ودرفش، علامت، درشعر داه کردن، داه زدن

انگلیسی به فارسی

داغ، داغ و درفش، نشان، انگ، نیم‌سوز، آتش‌پاره، جور، جنس، نوع، مارک، علامت، رقم، (مجازاً) لکه بدنامی،(در شعر) داغ کردن، داغ زدن، (مجازاً) خاطرنشان کردن، لکه‌دار کردن


نام تجاری، مارک، نوع، نشان، انگ، داغ، جور، نیمسوز، جنس، رقم، لکه بدنامی، علامت داغ، اتش پاره، داغ کردن، داغ زدن، لکه دار کردن، علامت گذاشتن، خاطرنشان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a particular make, kind, or variety of product, identified with a certain manufacturer by a specific name or mark.
مترادف: label, make, trademark, variety
مشابه: class, kind, name, sort

- I've always used this brand of detergent.
[ترجمه ترگمان] من همیشه از این نوع مواد شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه گوگل] من همیشه از این مارک مواد شوینده استفاده کرده ام
- Can you really tell the difference between this brand and the cheaper one?
[ترجمه ترگمان] آیا واقعا می توانید تفاوت بین این برند و قیمت ارزان تر را بگویید؟
[ترجمه گوگل] آیا می توانید تفاوت بین این نام تجاری و ارزان تر را بگویید؟

(2) تعریف: a particular kind or variety of anything.
مترادف: kind, sort, type, variety
مشابه: class

- His brand of humor doesn't amuse me.
[ترجمه ترگمان] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه گوگل] مارک طنز او مرا شگفت زده نمی کند

(3) تعریف: a mark made, as on cattle, by burning with a hot iron, to indicate identity or ownership.
مشابه: identification, mark

- They checked the brand to see if the cattle were stolen.
[ترجمه ترگمان] آن ها نشان دادند که آیا گاو دزدیده شده است یا نه
[ترجمه گوگل] آنها مارک را بررسی کردند تا ببینند که گاو به سرقت رفته است
- The ranch's brand was the letter S.
[ترجمه ترگمان] نام این مزرعه متعلق به این مزرعه بود
[ترجمه گوگل] نام تجاری مزرعه نامه ای S

(4) تعریف: the iron so used.
مترادف: branding iron

(5) تعریف: a mark of disgrace or shame; stigma.
مترادف: blemish, blot, smirch, spot, stain, stigma
مشابه: smear

- She was forced to wear the letter A as the brand of an adulteress.
[ترجمه seraji] آن زن طبق قانون مجبور بودبه عنوان یک زناکار لباسی که با حرف A نشانه گذاری شده بود بپوشد.
[ترجمه ترگمان] او مجبور شد که نامه را به عنوان یکی از adulteress an بپوشد
[ترجمه گوگل] او مجبور شد نامه ای A را به عنوان نام تجاری یک زن متهم کند

(6) تعریف: a piece of wood partly burned or burning.
مترادف: firebrand
مشابه: torch
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brands, branding, branded
مشتقات: brander (n.)
(1) تعریف: to mark with or as if with a hot iron.
مترادف: mark, sear

- The ranchers prepared to brand their cattle.
[ترجمه ترگمان] The حاضر بودند احشام خود را برند
[ترجمه گوگل] مزرعه داران آماده برای مارک تجاری خود را آماده

(2) تعریف: to mark with disgrace or shame; stigmatize.
مترادف: stain, stigmatize
مشابه: blemish, discredit, disgrace, mark, smirch

- For this act, he was branded a traitor.
[ترجمه ترگمان] برای این کار او را خائن خطاب می کردند
[ترجمه گوگل] برای این عمل، او یک خائن بود

• product manufactured by a company and given a specific name or mark, trademark; kind, type, variety; mark made by burning; mark of disgrace; hot iron used for branding
mark with a branding iron; disgrace, condemn
a brand of a product is the version made by one particular manufacturer.
you can refer to a kind of thought, behaviour, or writing as a particular brand of it.
if you are branded as something bad, people decide and say that you are that thing.
when an animal is branded, a permanent mark is burned on its skin, in order to indicate who it belongs to.
see also branded.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] نام تجاری - یک نام یا نماد منحصر بفرد که برای تمایز بین محصولات یا خدمات بکار می رود. نامگذاری تجاری عملی است که سبب تشخیص فوری نام یک شرکت، محصول یا خدمت توسط مشتریان و مشتریان بالقوه می شود.
[نساجی] علامت تجاری

مترادف و متضاد

مارک (اسم)
score, mark, brand, stripe

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

انگ (اسم)
brand, hallmark

داغ (اسم)
stamp, mark, brand, therm, stain, stigma, scorcher

نیمسوز (اسم)
brand, firebrand

جنس (اسم)
breed, material, substance, stuff, kind, stamp, brand, mettle, commodity, ware, genre, gender, genus

رقم (اسم)
character, sort, number, figure, statistic, type, brand, item, digit, numeral, symbol

لکه بدنامی (اسم)
slur, brand

علامت داغ (اسم)
brand

اتش پاره (اسم)
brand, firebrand

جور (اسم)
sort, kind, brand, class, tyranny, oppression, genre, genus, ilk

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

علامت گذاشتن (فعل)
mark, apostrophize, brand

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

داغ کردن (فعل)
brand, singe, cauterize

داغ زدن (فعل)
brand, cauterize

خاطرنشان کردن (فعل)
brand

type, kind


Synonyms: cast, character, class, description, grade, make, quality, sort, species, variety


distinctive label, mark


Synonyms: brand name, emblem, hallmark, heraldry, imprint, logo, logotype, marker, sign, stamp, symbol, trademark, welt


stigma


Synonyms: bar sinister, black eye, blot, blur, disgrace, infamy, mark, mark of Cain, odium, onus, reproach, slur, smirch, spot, stain, stigma, taint


label negatively


Synonyms: disgrace, mark, stigmatize, taint


جملات نمونه

what brand is this tea?

این چای از چه نوع است؟


He was branded as a spy.

به او تهمت جاسوسی زدند.


1. pari brand rice
برنج پری نشان

2. the brand name is on a tab behind the collar of the shirt
نام سازنده بر زبانه ی پارچه ای در پشت یقه ی پیراهن دیده می شود.

3. the brand of criminal activity
بدنامی (ناشی از) اعمال تبهکارانه

4. what brand is this tea?
این چای از چه نوع است ؟

5. what brand of soap do you use?
چه نوع صابونی مصرف می کنید؟

6. a name brand
کالای مارک معروف

7. a new brand of poetry
گونه ی تازه ای از شعر

8. he took a brand from the fireplace and threw it at the burglar
یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.

9. those cattle bore the brand of his ranch
آن احشام دارای داغ (ویژه ی) مزرعه ی گاوداری او بودند.

10. in the past, they used to brand criminals on the forehead
در گذشته پیشانی تبهکاران را داغ می زدند.

11. What is your favourite brand of cigarettes?
[ترجمه ترگمان]این نوع سیگار مورد علاقه تو چیه؟
[ترجمه گوگل]مارک مورد علاقه شما سیگار چیست؟

12. There's something charminglyold-fashioned about his brand of entertainment.
[ترجمه ترگمان]یک چیز عجیب و غریب در مورد نمایش his وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد مارک های سرگرم کننده چیزی جذاب است

13. What brand of detergent do you use?
[ترجمه ترگمان]چه نوع مواد شوینده استفاده می کنید؟
[ترجمه گوگل]کدام مارک مواد شوینده را استفاده می کنید؟

14. This brand of tinned food does not contain artificial coloring.
[ترجمه ترگمان]این نوع از غذاهای کنسروی، حاوی رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه گوگل]این مارک مواد غذایی کنسرو شده حاوی رنگ مصنوعی نیست

15. What brand is your new auto?
[ترجمه ترگمان]اتومبیل جدید شما کدام برند است؟
[ترجمه گوگل]چه نام تجاری خودکار جدید شما است؟

16. What brand of eyewash do you like?
[ترجمه ترگمان]چه جور eyewash دوست داری؟
[ترجمه گوگل]چه مارک چشم چشمی را دوست دارید؟

17. Which brand of toothpaste do you prefer?
[ترجمه ترگمان]کدام برند خمیر دندان را ترجیح می دهید؟
[ترجمه گوگل]کدام مارک خمیر دندان را ترجیح می دهید؟

18. His waterproof trousers were brand new and stiff.
[ترجمه ترگمان]شلوارهای His کاملا نو و سفت بود
[ترجمه گوگل]شلوار ضد آبش با نام تجاری جدید و سفت بود

In the past, they used to brand criminals on the forehead.

در گذشته پیشانی تبهکاران را داغ می‌زدند.


the brand of criminal activity

بدنامی (ناشی از) اعمال تبهکارانه


Pari brand rice

برنج پری نشان


what brand of soap do you use?

چه نوع صابونی مصرف می‌کنید؟


He took a brand from the fireplace and threw it at the burglar.

یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.


Those cattle bore the brand of his ranch.

آن چارپایان دارای داغ (ویژه‌ی) مزرعه‌ی گاوداری او بودند.


a new brand of poetry

گونه‌ی تازه‌ای از شعر


That scene was forever branded in her mind.

آن صحنه برای همیشه در خاطرش نقش بست.


اصطلاحات

branding iron

آهنی که با آن جانور را داغ می‌زنند.


پیشنهاد کاربران

این واژه نروژی، انگلیسی است -
واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و توسط وایکینگ ها به فرهنگ واژگان انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است!
هر نام تنها می تواند یکبار در جایی ( مثل: شرکت، مؤسسه، کالا، جنس و. . . ) به عنوان برند انتخاب یا ثبت شود.

بهتر است برابری برای آن برگزینیم که افزون بر سرواژه بودنش، معنی خود "برند" هم بتونه ازش تداعی بشه!
نامی: اسم مشتق و ترکیبی از: نام و پسوند نسبت، لیاقت ( ی )
مثال: نامی زیبا برای فرزندانمان انتخاب کنیم.
ولی نامی: واژه ای ساده است. مثال: او پزشکی نامی است.
معنی: شُهره، چهره، به نام، اسمی، سرشناس، نامدار، نامور، نام آور - مشهور، معروف، زبانزد، پُر آوازه -
سرآمد، شاخص، اصیل، برجسته، ممتاز - محبوب، گرامی، دوست داشتنی، تو دل برو، خواستنی
سرواژۀ معادلِ فارسیش:
نامی: نشانِ اسمیِ ملیِ یک ( تک )


نام و نشان تجاری

نماد بازرگانی ، نماد تجاری ، نماد صنعتی

در نظر گرفتن ( کسی بعنوان یک شخصیت بد یا بعنوان کسی که کارهای بد انجام می دهد )
consider� or refer
They branded him as a man without� moral� convictions.
آنها او را فردی بدون اعتقادات اخلاقی در نظر گرفتند ( نسبت دادند، شناختند )

تجاری

برند

تقابل جمله من با نقد استاد مرتضی عیوض صحرا
کمی و کاستی های زبان فارسی باعث شده نتوانیم کلمه برند را به درستی معنا کنیم اگر هم بخواهیم باید 4 کلمه برایش بیاوریم که باز هم ناخوانا میشود که برای خوانا شدن باید در فرهنگستان زبان ثبت گردد و یک نسل آن را تکرار کنند تا به خوانایی برسد.
برند یا برندر برای چه کاری بود برای فروختن یا نشان دار کردن یا مهم شدن همه اینها برای پر اهمیت جلوه دادن است. بهتر است بگوییم <نام تجاری> که همه آنها را در بر گیرد.


1 انگ زدن
2 خاطرنشان سازی

بی نظیر

ظرفی برای نگه داشتن عسل و مربا

نمانام

در متون سیاسی brand به معنی� عرض یابی کردن� چیزی و موضوعی هم معنی میده

در متون سیاسی brand و branded ، عرض یابی کردن و توصیف کردن هم معنی میشه


برند
دوستان برند رو مارک یا نشان تجاری ترجمه نکنید. با توجه به متن میتوان برداشت کرد. اما برند هویت محصول، فرد یا سازمان است. و در بازاریابی باید همان "برند" به کار برود.
نظایر آن برند شخصی و . . . هم هست.

اگه به عنوان صفت به کار رود به معنی مشتی ، اسمی ، توپ، استثنایی، عالی

نام و نشان ( بیشتر تجاری ) ، برچسب

بنام . نامدار

معنی کاملا رو هم میده، مثلا کلمه a brand new day یعنی یک روز کاملا جدید


کلمات دیگر: