کلمه جو
صفحه اصلی

punishable


معنی : قابل مجازات، سزاپذیر
معانی دیگر : قابل تنبیه، تنبیه پذیر، سزاوار گوشمالی، قابل کیفر

انگلیسی به فارسی

قابل مجازات، سزاپذیر


مجازات، قابل مجازات، سزاپذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: punishability (n.)
• : تعریف: subject to punishment, as an offense or an offender.

• liable to be punished, may be punished
if a crime is punishable in a particular way, anyone who commits it can be punished in that way.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قابل مجازات، قابل کیفر، مستوجب کیفر

مترادف و متضاد

قابل مجازات (صفت)
culpable, punishable

سزاپذیر (صفت)
punishable

جملات نمونه

1. a punishable offence
جرم قابل تنبیه

2. libel is punishable by law
افترا قانونا قابل کیفر است.

3. desertion from the army is severely punishable
فرار از ارتش مجازات شدید دارد.

4. in the middle ages, blasphemy was punishable by death
در قرون وسطی مجازات کفرگویی اعدام بود.

5. Child abuse is a punishable offense.
[ترجمه ترگمان]آزار و اذیت کودکان یک جرم قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از کودکان یک جرم مجازات است

6. The offence is punishable by up to three months' imprisonment.
[ترجمه ترگمان]جرم این جرم تا سه ماه زندان قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]مجازات جرم تا سه ماه حبس است

7. Treason in this country is still punishable by death.
[ترجمه ترگمان]Treason در این کشور هنوز با مرگ قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]خیانت در این کشور هنوز با مرگ مجازات است

8. During the war, desertion was punishable by death.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، فرار از فرار مستوجب مجازات مرگ بود
[ترجمه گوگل]در دوران جنگ، مرگ با مجازات مرگ بود

9. In those days apostasy was punishable by death.
[ترجمه ترگمان]در آن روزگار، مرگ، قابل مجازات مرگ بود
[ترجمه گوگل]در آن روز، ارتداد با مرگ مجازات شد

10. Desertion from the army is punishable by death.
[ترجمه ترگمان]مرگ از ارتش با مرگ قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]مرگ از ارتش مجازات مرگ است

11. Non-compliance is punishable by way of a fine.
[ترجمه ترگمان]عدم انطباق با روش جریمه قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]عدم تطابق با جریمه مجازات می شود

12. The charge is punishable by a maximum of five years in prison and a $ 000 fine.
[ترجمه ترگمان]این اتهام با حداکثر ۵ سال زندان و ۵،۰۰۰ دلار جریمه می شود
[ترجمه گوگل]شارژ مجازات حداکثر پنج سال زندان و یک جریمه 000 دلاری است

13. Plotting against the government was punishable by death.
[ترجمه ترگمان]مجازات علیه دولت با مرگ قابل مجازات بود
[ترجمه گوگل]انفجار در برابر دولت با مرگ مجازات شد

14. This offence is punishable only with a fine, whereas reckless driving carries a maximum of two years' imprisonment.
[ترجمه ترگمان]این جرم تنها با جریمه نقدی قابل مجازات است در حالی که رانندگی بی ملاحظه حداکثر دو سال زندان دارد
[ترجمه گوگل]این جرم فقط با جریمه قابل مجازات است، در حالی که رانندگی بی پروا حداکثر دو سال حبس است

15. Incest was punishable by death.
[ترجمه ترگمان]مرگ قابل مجازات مرگ بود
[ترجمه گوگل]حادثه مرگبار مجازات شد

a punishable offence

جرم قابل تنبیه


پیشنهاد کاربران

قابل تنبیه

محکوم


کلمات دیگر: