کلمه جو
صفحه اصلی

restrictive


معنی : محدود سازنده، داروی پیش گیر
معانی دیگر : محدود کننده، دست و پا گیر، مناع، بازدار، بازدارنده، طب داروی پیش گیر، جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) داروی پیش گیر، جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده، محدود سازنده


محدود کننده، محدود سازنده، داروی پیش گیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: restrictively (adv.), restrictiveness (n.)
(1) تعریف: having the effect of restricting.
متضاد: loose
مشابه: exclusive, limiting

- The boarding school's policies were highly restrictive and very little freedom was allowed.
[ترجمه ترگمان] سیاست های مدرسه شبانه روزی بسیار محدود کننده و آزادی بسیار اندک بود
[ترجمه گوگل] سیاست های مدرسه شبانه روزی بسیار محدود بود و آزادی بسیار کمی مجاز بود

(2) تعریف: characterized by limitations on application.

- a restrictive clause in their father's will
[ترجمه ترگمان] یک عبارت محدود کننده در وصیت نامه پدرشان
[ترجمه گوگل] یک بند محدود کننده در اراده پدرش

(3) تعریف: in grammar, restricting the meaning of an element such as a word or phrase, as "who is here" restricts the meaning of "everyone" in the sentence "Everyone who is here is protected".
مشابه: limiting

• limiting, serving to restrict; pertaining to a limitation or restriction
something that is restrictive makes it difficult for you to do what you want to do.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مضیق، محدود کننده، تحدیدی

مترادف و متضاد

محدود سازنده (صفت)
restrictive

داروی پیش گیر (صفت)
restrictive

جملات نمونه

1. restrictive regulations
مقرارت دست و پاگیر

2. restrictive rules hedged him in on every side
مقررات دست و پا گیر از هر سو او را احاطه کرده بودند.

3. The Act was introduced to end restrictive practices in the docks.
[ترجمه ترگمان]این قانون برای پایان دادن به اعمال محدود کننده در اسکله اعمال شد
[ترجمه گوگل]این قانون برای پایان دادن به فعالیت های محدود کننده در اسکله معرفی شد

4. The contract contained a restrictive covenant against building on the land.
[ترجمه ترگمان]در این قرارداد پیمان محدود کننده ای در برابر ساختمان بر روی زمین وجود داشت
[ترجمه گوگل]این قرارداد شامل یک قرارداد محدود در برابر ساختمان در زمین است

5. Management accused the union of restrictive practices.
[ترجمه ترگمان]مدیریت این اتحادیه را به اعمال محدود کننده متهم کرد
[ترجمه گوگل]مدیریت متعهد اتحادیه شیوه های محدود کننده است

6. If her marriage becomes too restrictive, she will break out and seek new horizons.
[ترجمه ترگمان]اگر ازدواج او بسیار محدود شود، او جدا می شود و به دنبال افق های جدیدی می گردد
[ترجمه گوگل]اگر ازدواج او بیش از حد محدود می شود، او از بین می رود و به دنبال افق های جدید است

7. Gradually these minimalist restrictive practices have been flushed out by the unstoppable march of information technology.
[ترجمه ترگمان]به تدریج این اعمال محدود کننده به خاطر حرکت غیرقابل توقف تکنولوژی اطلاعات، برافروخته شده است
[ترجمه گوگل]به تدریج این اقدامات محدود کننده ی مینیمالیستی توسط راهپیمایی غیرقابل توقف فن آوری اطلاعات از بین رفته است

8. In consequence we have developed restrictive practices and engineering, at best, are only partially aware of the business objectives.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ما اعمال محدود کننده و مهندسی را در بهترین حالت توسعه دادیم، تنها تا حدی از اهداف تجاری آگاه هستیم
[ترجمه گوگل]در نتیجه ما شیوه های محدود کننده ای را ایجاد کرده ایم و در حقیقت، مهندسی تنها در بخش هایی از اهداف کسب و کار آگاهی دارند

9. Intellectual property: Restrictive intellectual property clauses in employment contracts or restrictive covenants could force the brightest free workers to walk.
[ترجمه ترگمان]دارایی معنوی: شروط مربوط به مالکیت معنوی در قراردادهای کاری یا قراردادهای محدود کننده می توانند روشن ترین کارگران را وادار به راه رفتن کنند
[ترجمه گوگل]دارایی های فکری محدودیت های مالکیت معنوی در قراردادهای کاری یا ضمانت های محدود می تواند نیروی روشن و آزاد کار را به راه برساند

10. The restrictive covenant in a sale agreement protects goodwill whereas restrictive covenants given by employees protect the employer and employee relationship.
[ترجمه ترگمان]پیمان محدود در قرارداد فروش حسن نیت را حفظ می کند در حالی که قراردادهای محدود ارائه شده توسط کارمندان از کارفرما و روابط کارمند محافظت می کند
[ترجمه گوگل]پیمان محدود کننده در قرارداد فروش محافظت از حسن نیت است، در حالی که میثاق های محدود شده توسط کارکنان از روابط کارفرما و کارمند محافظت می کند

11. In a restrictive climate we all review our expenditure levels.
[ترجمه ترگمان]در یک جو محدود ما همه سطوح هزینه های خود را بررسی می کنیم
[ترجمه گوگل]در همه ی شرایط محدود، همه ما سطوح هزینه های ما را بررسی می کنیم

12. This restrictive covenant is often included in village or rural sites and can result in lengthy delays and extreme frustration.
[ترجمه ترگمان]این پیمان محدود اغلب در روستا یا مناطق روستایی گنجانده می شود و می تواند منجر به تاخیرات طولانی و ناامیدی شدید شود
[ترجمه گوگل]این پیمان محدود کننده اغلب در روستاها یا روستاها قرار دارد و می تواند منجر به تاخیر طولانی و سرخوردگی شدید شود

13. Was it not too restrictive to preclude the possibility that forces of greater intensity had acted in the past?
[ترجمه ترگمان]آیا برای جلوگیری از این امکان وجود داشت که نیروهای شدت بیشتری در گذشته وارد عمل شده باشند؟
[ترجمه گوگل]آیا این محدودیت برای جلوگیری از احتمال وجود نیروهای شدید بیشتر در گذشته نداشت؟

14. Only a small minority broke through the restrictive moulds of clan traditions.
[ترجمه ترگمان]تنها اقلیت کوچکی از میان قالب های محدود و محدود سنت های قبیله ای درهم شکستند
[ترجمه گوگل]فقط یک اقلیت کوچک از طریق قالبهای محدود سنت های قبیله ای شکست خورد

restrictive regulations

مقرارت دست و پاگیر


پیشنهاد کاربران

سختگیرانه

سخت - محدود کننده - دست و پاگیر
Restrictive clothes : لباس سخت که لباس تنگ معنا میشه


کلمات دیگر: