کلمه جو
صفحه اصلی

transgress


معنی : تخلف کردن از، تجاوز کردن از، تخطی کردن از، سرپیچی کردن از
معانی دیگر : (از قانون و غیره) تخطی کردن، پا فرا نهادن، تجاوز کردن، دست درازی کردن، (از حد خود یا مرز و غیره) فراتر رفتن، زیر پا گذاشتن، گناه کردن

انگلیسی به فارسی

تجاوز کردن از، تخلف کردن از، تخطی کردن از، سرپیچی کردن از


انتقام، سرپیچی کردن از، تجاوز کردن از، تخلف کردن از، تخطی کردن از


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: transgresses, transgressing, transgressed
• : تعریف: to violate a law, religious commandment, or the like; commit a crime or sin.
مشابه: err, offend, sin, trespass
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: transgressive (adj.), transgressively (adv.), transgressor (n.)
(1) تعریف: to violate or exceed the limits imposed by (a law, religious commandment, or the like).
مشابه: breach, break, contravene, offend

(2) تعریف: to go over or beyond (a limit or boundary).

• violate a law or right
when someone transgresses, they break a moral law or rule of behaviour; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تخلف کردن، سرپیچی کردن (از قانون)، تعدی کردن، تجاوز کردن، تخطی کردن

مترادف و متضاد

تخلف کردن از (فعل)
contravene, broach, infringe, transgress

تجاوز کردن از (فعل)
infringe, transgress, exceed, overpass

تخطی کردن از (فعل)
transgress, exceed

سرپیچی کردن از (فعل)
transgress

جملات نمونه

1. to transgress a law
از قانونی تخطی کردن

2. Orton's plays transgress accepted social norms.
[ترجمه ترگمان]اورتن اعلام کرد که از هنجارهای اجتماعی تخطی می کنند
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های اورتن بر خلاف هنجارهای اجتماعی است

3. He has no mandate to violate and transgress the natural world.
[ترجمه ترگمان]او هیچ اختیاری برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد
[ترجمه گوگل]او هیچ مجوزی برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد

4. To commit an offense or a sin; transgress or err.
[ترجمه ترگمان]برای ارتکاب جرم یا گناه سرپیچی از تجاوز یا خطا
[ترجمه گوگل]برای ارتکاب جرم یا گناه؛ انتقام یا اشتباه

5. Your words must't transgress the local laws .
[ترجمه ترگمان]کلمات شما نباید از قوانین محلی تجاوز کنند
[ترجمه گوگل]کلمات شما نباید قوانین محلی را نقض کنند

6. Agencies which transgress this principle are not widely respected.
[ترجمه ترگمان]Agencies که از این قاعده تخلف می کنند به طور گسترده مورد احترام نیستند
[ترجمه گوگل]مؤسساتی که این اصل را نقض می کنند، به طور گسترده ای مورد احترام نیستند

7. If one does transgress against this command, one must perform teshuvah ( repentance ).
[ترجمه ترگمان]اگر کسی به این فرمان تجاوز کند، باید teshuvah (توبه)را انجام دهد
[ترجمه گوگل]اگر کسی بر علیه این فرمان پیروز شود، باید انجامش دهد (توبه)

8. No one is permitted to have privileges to transgress the law.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه تجاوز از قانون را ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ کس مجاز به داشتن امتیازات قانونی نیست

9. Have to transgress the company's regulation for get the job done.
[ترجمه ترگمان]از مقررات شرکت تخطی کنید تا کار انجام شود
[ترجمه گوگل]لازم است که مقررات این شرکت را نقض کنید تا کار را انجام دهید

10. The act is too attractive, and they are tempted to transgress.
[ترجمه ترگمان]این عمل بسیار جذاب تر است و آن ها وسوسه می شوند که از موضوع تجاوز کنند
[ترجمه گوگل]این عمل بیش از حد جذاب است و آنها وسوسه می شوند که گناهکار باشند

11. Even when this definition differs from widely-accepted popular definitions, those who transgress the legal definition may well be punished.
[ترجمه ترگمان]حتی هنگامی که این تعریف با تعاریف عمومی پذیرفته شده است، آن هایی که از تعریف قانونی تخلف می کنند ممکن است مجازات شوند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که این تعریف از تعاریف عمومی پذیرفته شده متفاوت است، کسانی که از تعریف قانونی انتقاد می کنند، ممکن است مجازات شوند

12. You are entitled to know what will happen if you transgress again.
[ترجمه ترگمان]شما حق دارید که بدانید چه اتفاقی خواهد افتاد اگر دوباره از آن سرپیچی کنید
[ترجمه گوگل]شما حق دارید بدانید که چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مجددا به قتل برسید

13. It will be the responsibility of member countries to prosecute those of their own ships which transgress the convention.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه کشورهای عضو است که افراد کشتی های خود را تحت تعقیب قرار دهند که از کنوانسیون تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]این مسئولیت اعضای کشور خواهد بود تا کسانی را که از کشتی های خود محروم کرده اند، محاکمه کنند

14. There are also new restrictions on engine changes with grid penalties for those who transgress.
[ترجمه ترگمان]همچنین محدودیت های جدیدی در مورد تغییرات موتور با جرایم شبکه برای افرادی وجود دارد که تخلف می کنند
[ترجمه گوگل]همچنین محدودیت های جدیدی در تغییر موتور وجود دارد که مجازات های شبکه برای کسانی که مرتکب می شوند، وجود دارد

to transgress a law

از قانونی تخطی کردن


A politician who transgresses should not be reelected.

سیاست‌مداری که از حد خود تجاوز می‌کند، نباید دوباره انتخاب شود.


پیشنهاد کاربران

transgress برابر فارسی آن : "تخطی کردن تجاوز کردن" گذر کردن از مرز ها ) گفتگو و غیره ) و پافرا تر نهادن


کلمات دیگر: