کلمه جو
صفحه اصلی

publicist


معنی : روزنامه نگار، تبلیغات چی، ناشر
معانی دیگر : ویژه گر حقوق بین الملل، (نادر) روزنامه نگار

انگلیسی به فارسی

خبرنگار، روزنامه نگار، تبلیغات چی، ناشر


روزنامه نگار، ناشر، تبلیغات چی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person such as a publicity agent who is in the business of bringing information to public attention.

• public relations agent, press agent; expert on international law and affairs
a publicist is a person who publicizes things, especially as part of a job in advertising or journalism.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] متخصص حقوق عمومی، متخصص حقوق بین الملل و اصول حکومت، نویسنده مقالات سیاسی، آژانس تبلیغاتی، متصدی تبلیغات

مترادف و متضاد

روزنامه نگار (اسم)
diarist, journalist, newspaperman, publicist

تبلیغات چی (اسم)
publicist, showman

ناشر (اسم)
publicist, publisher

جملات نمونه

1. It was James Mill who was the best publicist for utilitarian ideas on government.
[ترجمه ترگمان]این فیلم \"جیمز میل\" بود که بهترین مدیر روابط عمومی برای ایده های utilitarian در زمینه حکومت بود
[ترجمه گوگل]این جیمز میل بود که بهترین افکار عمومی برای ایده های سودآور در دولت بود

2. Webb was an immodest publicist of his own achievements.
[ترجمه ترگمان]وب یک روزنامه نگار پر زرق و برق از کاره ای خودش بود
[ترجمه گوگل]وب عکاسی بی نظیر از دستاوردهای خودش بود

3. A publicist for Cruise said she could not confirm the plan.
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان \"کروز\" گفت که او نمی تواند این برنامه را تایید کند
[ترجمه گوگل]یک خبرنگار برای کروز گفت که او نمیتواند طرح را تایید کند

4. Um when Jenny is done with the publicist she is going to look at it and figure out what her options are.
[ترجمه ترگمان]ام - - م، وقتی که \"جنی\" با مدیر تبلیغات کاری انجام داده باید به اون نگاه کنه و بفهمه که انتخاب های اون چیه
[ترجمه گوگل]وقتی که جنی با خبرنگار انجام می شود، او می خواهد به آن نگاه کند و چگونگی انتخاب او را بفهمد

5. Webb was an immodest publicist of his achievements, and amassed wealth but also large debts.
[ترجمه ترگمان]وب یک روزنامه نگار پر زرق و برق از دستاوردهایش بود، و ثروت را جمع و جور کرد، ولی بدهی های بزرگ هم داشت
[ترجمه گوگل]وب عکاسی بی نظیر از دستاوردهای او بود و ثروت را جمع کرد، اما بدهی های بزرگ نیز داشت

6. She was the publicist for a syndicate of galleries in Soho, an impresario of special events.
[ترجمه ترگمان]او مسئول روابط عمومی گالری سوهو شده بود و یک مدیر برنامه های خاص در سوهو شده بود
[ترجمه گوگل]او برای یک سندیکای گالری در Soho، یک نمایشگاه ویژه رویدادهای ویژه، تبلیغاتی بود

7. She was not allowed by her publicist to reveal any specifics about what new scandals she may have uncovered.
[ترجمه ترگمان]به او اجازه داده نشد که جزئیات مربوط به اخبار جدیدی که ممکن است کشف کرده باشد را افشا کند
[ترجمه گوگل]او توسط انتشارات او اجازه نداد تا جزئیات خاصی در مورد اینکه رسوایی های جدید او چه چیزی را کشف کرده است، آشکار کند

8. He was a distinguished publicist.
[ترجمه ترگمان]او یک روزنامه نگار برجسته بود
[ترجمه گوگل]او یک متخصص برجسته بود

9. Lorna's publicist, physician, astrologer or other senior members of her entourage might also be present.
[ترجمه ترگمان]Lorna (روزنامه نگار)، پزشک، منجم و یا دیگر اعضای ارشد of نیز ممکن است حضور داشته باشند
[ترجمه گوگل]لورنا، متخصص اطلاع رسانی، پزشک، معصوم و یا سایر اعضای ارشد محله اش ممکن است حضور داشته باشد

10. The publicist replied: " I just changed your message so people could relate to it. "
[ترجمه ترگمان]مدیر تبلیغات پاسخ داد: \" من فقط پیام شما را تغییر دادم تا مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند \"
[ترجمه گوگل]خبرنگار پاسخ داد: 'من فقط پیام شما را تغییر دادم تا مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند '

11. Self - publicist is every kid.
[ترجمه ترگمان]خود - روزنامه نگار هر کودک است
[ترجمه گوگل]خودکفایی هر کودک است

12. Penny Sansevieri, a 44-year-old publicist from San Diego, Calif., says she already takes her BlackBerry with her everywhere, so taking it with her into the great beyond doesn't seem that strange.
[ترجمه ترگمان] پنی Sansevieri \"، یه مدیر تبلیغاتی ۴۴ ساله از\" سان دیگو \"،\" calif می گوید که او همه جا را با خودش می برد، پس آن را با خودش به دنیای بیرون می برد که عجیب به نظر نمی رسد
[ترجمه گوگل]پنی سنسوییری، یک خبرنگار 44 ساله از سن دیگو، کالیفرنیا، می گوید که او BlackBerry خود را در همه جا به کار می گیرد، بنابراین با توجه به فراتر از حد عالی، به نظر می رسد که عجیب نیست

13. Pitt's personal publicist, Cindy Guagenti, confirmed the donation.
[ترجمه ترگمان]\"پیت Guagenti\"، سخنگوی شخصی ویلیام پیت، این کمک را تایید کرد
[ترجمه گوگل]خبرنگار شخصی پیت، سیندی گوگنت، این کمک مالی را تایید کرد

پیشنهاد کاربران

( در مورد شخصیت ها ) مسئول هماهنگی برنامه ها یا مسئول دفتر اطلاع رسانی و یا مدیر برنامه ها

مسئول تبلیغات ( برای یک شخص، کالا و یا شرکت )

در حقوق بین الملل : متخصص


کلمات دیگر: