کلمه جو
صفحه اصلی

transact


معنی : معامله کردن، داد و ستد کردن
معانی دیگر : انجام دادن، به انجام رساندن

انگلیسی به فارسی

معامله کردن، داد وستد کردن


معاملات، معامله کردن، داد و ستد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transacts, transacting, transacted
مشتقات: transactor (n.)
• : تعریف: to conduct, manage, or carry through (business or other activities) to a conclusion.
مترادف: carry out, discharge, do, perform, prosecute
مشابه: accomplish, complete, conduct, deal with, dispatch, execute, handle, manage, negotiate, take care of

• carry out, conduct, perform
if you transact an arrangement that involves discussion or exchange, for example a business deal, you start it and continue it until an agreement has been reached.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] معامله کردن، داد و ستد کردن، مذاکره کردن، انجام دادن

مترادف و متضاد

معامله کردن (فعل)
deal, trade, truck, transact

داد و ستد کردن (فعل)
trade, transact, vend

do business, carry out


Synonyms: accomplish, button down, button up, buy, carry on, clinch, close, conclude, conduct, discharge, do, effectuate, enact, execute, finish, handle, jell, manage, move, negotiate, operate, perform, prosecute, pull off, run with the ball, see to, sell, settle, sew up, take care of, TCB, work out a deal, wrap up


Antonyms: deny, refuse


جملات نمونه

1. I will transact some business in London.
[ترجمه ترگمان]من چند تا کار در لندن انجام خواهم داد
[ترجمه گوگل]من بعضی از کارها را در لندن انجام خواهم داد

2. This would free them to transact business across state lines.
[ترجمه ترگمان]این کار آن ها را برای انجام معاملات تجاری در سراسر خطوط کشور آزاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این کار آنها را آزاد می کند تا کسب و کار را در سراسر خطوط دولت انجام دهند

3. We will transact with them for truce.
[ترجمه ترگمان]برای آتش بس این کار را انجام خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما با آنها برای آتش بس همکاری خواهیم کرد

4. If so, how do we transact our business.
[ترجمه ترگمان]اگر چنین باشد چه طور باید به کار خود ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، چگونه می توانیم کسب و کارمان را انجام دهیم؟

5. Those who transact business in London must know what the rules are.
[ترجمه ترگمان]کسانی که در لندن کار می کنند باید بدانند که قوانین چه هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که معاملات را در لندن انجام می دهند، باید بدانند که قوانین چه هستند

6. Transact halt cotter today household the settlement of balances still took me 5 dollar factorage, if iron makes the net top voting survey, I will by foot vote.
[ترجمه ترگمان]transact توقف cotter امروزه، اسکان of هنوز من را ۵ دلار بالا می برد، در صورتی که آهن، نظرسنجی اصلی رای گیری را انجام دهد، من با پای پیاده رای خواهم داد
[ترجمه گوگل]امروزه خانوارهای تعطیل شده، توازن توازن پول هنوز 5 دلاری را در اختیار من قرار می دهند، اگر آهن را به نظرسنجی رای گیری در خالص برساند، من با رأی پا به رأی خواهم گذاشت

7. Buyer issue bank instrument and ready to transact.
[ترجمه ترگمان]خریدار ابزار بانک را صادر کرده و برای انجام آن آماده است
[ترجمه گوگل]خریدار دستگاه بانکی را صادر می کند و آماده معاملات است

8. Under the circumstance is transact a district visit alone.
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط جز یک بازدید منطقه ای نباید کسی را ملاقات کند
[ترجمه گوگل]طبق این شرایط، بازرسی منطقه تنها انجام می شود

9. He transact business with store all over the country.
[ترجمه ترگمان]او باید تمام مدت این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]او تجارت را با فروشگاه در سراسر کشور انجام می دهد

10. Transact - SQL reserves both the uppercase and lowercase versions of reserved keywords.
[ترجمه ترگمان]transact - SQL هر دو نسخه های بزرگ و بزرگ کلمات کلیدی ذخیره شده را ذخیره می کند
[ترجمه گوگل]Transact - SQL هر دو نسخه بزرگ و کوچک از کلمات کلیدی رزرو شده را ذخیره می کند

11. Assist to transact move - in procedure after the move - in time is confirmed.
[ترجمه ترگمان]کمک به این حرکت در فرآیند بعد از حرکت به موقع تایید می شود
[ترجمه گوگل]کمک به تحقق حرکت - در روش پس از حرکت - در زمان تایید شده است

12. The railroads have lost a lot of transact business to trucking companies.
[ترجمه ترگمان]راه آهن کاره ای زیادی را برای حمل و نقل با شرکت های حمل و نقل از دست داده است
[ترجمه گوگل]راه آهن بسیاری از تجارت های معامله را به شرکت های حمل و نقل از دست داده است

13. I need to consummate my dismission procedure and transact few matters about the certificate of HR in my former company in Shenyang!
[ترجمه ترگمان]من باید روش dismission را کامل کنم و کاره ای کمی را در مورد گواهی منابع انسانی در شرکت سابق خودم در Shenyang انجام دهم!
[ترجمه گوگل]من نیاز دارم که مراحل خروج من را به اتمام برسانم و چندین نکته راجع به گواهی HR در شرکت سابق من در شنیانگ انجام دهم!

14. Do I have to transact some procedures before opening it?
[ترجمه ترگمان]قبل از باز کردن آن باید کاری انجام داد؟
[ترجمه گوگل]آیا قبل از باز کردن برخی از روشها باید انجام شود؟

15. Assist to negotiate rental and to transact renew procedure if necessary.
[ترجمه ترگمان]هم کاری برای مذاکره درباره اجاره و انجام فرآیند تمدید در صورت نیاز
[ترجمه گوگل]کمک به مذاکره در مورد اجاره و در صورت لزوم انجام معاملات تجدیدنظر

This company transacts most of its businesses by computer.

این شرکت بیشتر معاملات خود را با کامپیوتر انجام می‌دهد.


پیشنهاد کاربران

تعامل داشتن، در تعامل بودن


کلمات دیگر: