کلمه جو
صفحه اصلی

solicitor


معنی : مشاور، وکیل
معانی دیگر : درخواست کننده ی کمک یا اعانه و غیره، مشتری جوینده، (حقوق - انگلیس) مشاور حقوقی (که از barrister پایین تر است)، کسی که اسناد ومدارک عرضحال را تهیه میکند

انگلیسی به فارسی

(حقوق) وکیل، کسی که اسناد و مدارک عرض حال را تهیه می‌کند


وکیل، مشاور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: solicitorship (n.)
(1) تعریف: one that solicits, esp. one that seeks business or donations.

(2) تعریف: (chiefly British) in the UK, a lawyer who prepares legal documents, gives legal advice, and represents people in the lower courts only.

• one who solicits, one who requests, one who petitions; one who offers legal advice to clients and may present petitions to the lower courts but is not a member of the bar (british)
a solicitor is a lawyer who gives legal advice and prepares legal documents and cases.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] وکیل (کارگشا)، مشاور حقوقی (در نظام حقوقی انگلیس که جز در دادگاههای نخستین حق حضور در دادگاه را نداشته و در دعاوی مطروح در محاکم بالاتر به Barrister کمک می کند)

مترادف و متضاد

مشاور (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, solicitor

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

جملات نمونه

1. It might be sensible to get a solicitor.
[ترجمه ترگمان]ممکنه منطقی باشه که یه وکیل بگیریم
[ترجمه گوگل]ممکن است منطقی باشد که یک وکیل دریافت کنید

2. There will be no court duty solicitor today.
[ترجمه ترگمان]امروز دیگر مشاور حقوقی در کار نخواهد بود
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع دادگاه امروز وجود ندارد

3. She went to see a solicitor off her own bat.
[ترجمه ترگمان]اون رفت که یه وکیل رو از چوب بیسبال خودش ببینه
[ترجمه گوگل]او برای دیدن یک وکیل از خفاش خودش رفت

4. My wife's solicitor was anxious to spin things out for as long as possible.
[ترجمه ترگمان]مشاور زن من مشتاق بود تا هر چه زودتر چیزها را دور بریزد
[ترجمه گوگل]وکیل من همسر بود مشتاقانه به چرخش چیزهایی را تا آنجا که ممکن است

5. Any solicitor will tell you, if you're cohabiting and the man leaves you, you haven't got a leg to stand on.
[ترجمه ترگمان]هر وکیلی به شما می گوید اگر شما cohabiting و مرد شما را ترک کند، شما یک پا ندارید که آن را تحمل کنید
[ترجمه گوگل]هر وکیل به شما می گوید، اگر شما همسایه زندگی می کنید و مرد شما را ترک می کند، شما نباید پا ایستاده باشید

6. Consult a solicitor who is personally recommended to you.
[ترجمه ترگمان]با یک وکیل مشورت کنید که شخصا به شما توصیه کرده است
[ترجمه گوگل]با یک مشاور حقوقی که شخصا به شما توصیه می شود، مشورت کنید

7. I think you should seek guidance from your solicitor on this matter.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم شما باید از مشاور حقوقی خود در این مورد راهنمایی کنید
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما باید از وکیل خود در این زمینه راهنمایی کنید

8. Put the matter in the hands of a solicitor.
[ترجمه ترگمان]این موضوع را به دست یک مشاور حقوقی بگذارید
[ترجمه گوگل]ماده را به دست یک وکیل قرار دهید

9. My solicitor will brief the senior counsel.
[ترجمه ترگمان]مشاور حقوقی من به مشورت کوتاهی خواهد پرداخت
[ترجمه گوگل]وکیل من مشاور ارشد را کوتاه خواهد کرد

10. His solicitor drew up the will.
[ترجمه ترگمان]His وصیت نامه را جمع کرد
[ترجمه گوگل]وکیل او خواستار اراده شد

11. During her illness her solicitor has been acting for her in her business affairs.
[ترجمه ترگمان]در خلال بیماری او، مشاور حقوقی برای او در کاره ای تجاری او نقش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]در طول بیماری او وکیل او برای او در امور کسب و کار خود اقدام کرده است

12. Lee's solicitor said last night that they would be lodging an appeal against the sentence.
[ترجمه ترگمان]وکیل لی دیشب گفت که آن ها در برابر این حکم درخواست استیناف خواهند داد
[ترجمه گوگل]وکیل لی روز گذشته گفت که آنها درخواست تجدیدنظر در مورد این جمله را ارائه خواهند داد

13. We'd better tie up the details with a solicitor.
[ترجمه ترگمان]بهتر است جزئیات را با مشاور حقوقی گره بزنیم
[ترجمه گوگل]ما بهتر می توانیم جزئیات را با یک وکیل ادغام کنیم

14. Appoint a solicitor to act on your behalf.
[ترجمه ترگمان]از طرف شما مشاور حقوقی است
[ترجمه گوگل]یک وکیل را از طرف شما انتخاب کنید

15. My solicitor is no longer in practice.
[ترجمه ترگمان]وکیل من دیگر در کار نیست
[ترجمه گوگل]وکیل من دیگر در عمل نیست

پیشنهاد کاربران

بازاریاب

مشاور حقوقی ( مخصوصا در امور خرید و فروش اموال وهمچنین آماده سازی اسناد حقوقی یا اداری و کمک به تکمیل آنها )

فروشنده دوره گرد

advocate
lawyer
proxy

کسی که برای موسسات خیریه به جمع آوری کمک مالی می پردازد
جمع کننده کمک های مالی

⁦✔️⁩مشتری یاب،
درخواست کننده/مطالبه کننده پول

Consumer champions
Solicitors👈 chase 91 - year - old over a stranger’s parking fine
My elderly neighbour lives alone but he’s receiving letters about a fine in someone else’s name
. . .
My next - door - neighbour is 91 and has lived on his own for the past few years since his wife passed away. Over the summer he started receiving letters about a parking fine, sent to another man’s name but at his address. The company is adamant that the DVLA records this vehicle as registered at his address. It won’t accept there is no such person living there


کلمات دیگر: