1. proxy vote
رای به نمایندگی از سوی شخص دیگر
2. You may appoint a proxy to vote for you.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک نماینده برای رای دادن به شما انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است یک پروکسی برای رای دادن برای شما تعیین کنید
3. We enclose a form of proxy for use at the Annual General Meeting.
[ترجمه ترگمان]یک نوع پیشکار برای استفاده در نشست سالانه مجمع عمومی را در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل]ما یک نوع پروکسی برای استفاده در مجمع عمومی سالیانه را به کار می بریم
4. My brother's voting for me by proxy in the club elections.
[ترجمه Sm] برادر من به عنوان نماینده در انتخابات باشگاه بجای من رای خواهد داد.
[ترجمه ترگمان]برادرم در انتخابات انجمن به من رای داد
[ترجمه گوگل]برادر من در انتخابات باشگاه به من رای می دهند
5. You can vote either in person or by proxy .
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به فرد یا به عنوان نماینده رای دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید به صورت شخصی یا توسط پروکسی رای دهید
6. Husbands are discouraged from voting as proxy for their wives.
[ترجمه ترگمان]شوهران از رای دادن به عنوان نماینده همسران خود ناامید می شوند
[ترجمه گوگل]شوهران از رای دادن به عنوان پروکسی برای همسرشان محروم هستند
7. He made his wife his proxy.
[ترجمه ترگمان] اون همسرش رو به عنوان نماینده خودش انتخاب کرد …
[ترجمه گوگل]او همسرش پروکسی را ساخت
8. Those not attending the meeting may vote by proxy.
[ترجمه ترگمان]کسانی که در این نشست شرکت نمی کنند می توانند به نمایندگی رای دهند
[ترجمه گوگل]کسانی که در جلسه حضور ندارند ممکن است به وسیله پروکسی رای دهند
9. They were like proxy parents to me.
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل والدین پیشکار برای من بودند
[ترجمه گوگل]آنها مانند پدر و مادر پروکسی بودند
10. Your proxy may attend the meeting if you are unable to attend.
[ترجمه ترگمان]اگر نمی توانید در جلسه شرکت کنید، نماینده شما ممکن است در این جلسه شرکت کند
[ترجمه گوگل]پروکسی شما ممکن است در جلسه حضور داشته باشد اگر شما قادر به شرکت در آن نیستید
11. She is acting as proxy for her husband.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده شوهرش عمل می کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان معاون شوهرش عمل می کند
12. Your proxy will need to sign the form on your behalf.
[ترجمه ترگمان]پیشکار شما باید فرم درخواست شما را امضا کند
[ترجمه گوگل]پروکسی شما باید از طرف شما فرم را امضا کند
13. A proxy is some one who votes at the polling station for you.
[ترجمه ترگمان]نماینده کسی است که در حوزه رای گیری برای شما رای می دهد
[ترجمه گوگل]یک پروکسی کسی است که در ایستگاه رای گیری برای شما رای داده است
14. Proxy consent, decision making on another's behalf, is well known to the law.
[ترجمه ترگمان]رضایت پیشکار، تصمیم گیری از طرف دیگر، به خوبی شناخته شده است
[ترجمه گوگل]رضایت پروکسی، تصمیم گیری از سوی دیگر، به قانون شناخته شده است
15. The proxy might be efficient when the market portfolio is inefficient.
[ترجمه ترگمان]این پروکسی ممکن است زمانی کارآمد باشد که پورتفولیوی بازار ناکارآمد باشد
[ترجمه گوگل]پروکسی ممکن است زمانی کارآمد باشد که پروژکتور بازار ناکارآمد باشد