کلمه جو
صفحه اصلی

remand


معنی : اعاده دادن، به بازداشتگاه برگرداندن
معانی دیگر : بازگرداندن، فرمان بازگشت دادن، پس فرستادن، (حقوق) تعویض دادرسی کیفری، (زندانی) در انتظار محاکمه، احضار کردن

انگلیسی به فارسی

به بازداشتگاه برگرداندن، احضار کردن، اعاده دادن


بازداشت، اعاده دادن، به بازداشتگاه برگرداندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: remands, remanding, remanded
(1) تعریف: to transfer or send back.

(2) تعریف: in law, to transfer (a prisoner) to the custody of another court or other official agency or institution to await further proceedings.

- He was remanded to the custody of federal agents.
[ترجمه یاور منصوری] او تحت حفاظت مامورین فدرال بازداشت شد. remand یعنی بازداشتی که در انتظار حکم باشد که موقتا یا در زندان یا در بازداشگاه تحت حفاظت باشد.
[ترجمه ترگمان] اون به بازداشت مامورین فدرال منتقل شد
[ترجمه گوگل] او به بازداشت عاملان فدرال بازداشت شد

(3) تعریف: in law, to send (a case) back to a lower court for further consideration.
مشابه: remit
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of sending back.
مشابه: remit

(2) تعریف: the condition of having been sent back or remanded.

- in prison on remand
[ترجمه ترگمان] در زندان به سر می برند
[ترجمه گوگل] در زندان در زندان است

(3) تعریف: one who has been placed in official custody while awaiting further proceedings.

• act of sending back, act of remitting; act of sending back into custody pending further legal action; state of being remitted, state of being sent back
send back, remit; hold in custody pending further legal action
if someone who is accused of a crime is remanded by a judge, they are ordered to come back for their trial at a later date.
if someone is on remand, they have appeared in court and are waiting for their trial to take place.
remand is the period of time that someone spends on remand.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اعاده پرونده به دادگاه نخستین، بازگرداندن زندانی به زندان (پس از رسیدگی به علت بازداشت)

مترادف و متضاد

اعاده دادن (فعل)
restore, revert, remand

به بازداشتگاه برگرداندن (فعل)
remand

جملات نمونه

1. He absconded from a remand home.
[ترجمه ترگمان]او از یک بازداشتگاه فرار کرد
[ترجمه گوگل]او از یک خانه بازنشسته فرار کرد

2. He spent a week in custody on remand awaiting sentence.
[ترجمه ترگمان]او یک هفته را در بازداشت به انتظار محکومیت گذراند
[ترجمه گوگل]او یک هفته در بازداشت در انتظار منتظر گذشت

3. He was held on remand, charged with causing malicious damage to property.
[ترجمه ترگمان]او در بازداشت به سر می برد و متهم به ایجاد خسارت مخرب به اموال شده است
[ترجمه گوگل]او در بازداشت نگهداشته شد، متهم به خسارت مخربی به مالکیت شد

4. Evans committed suicide while on remand in Parkhurst prison.
[ترجمه ترگمان]اوانز در زندان Parkhurst خودکشی کرد
[ترجمه گوگل]اوانز در حالی که در زندان پارکورست زندانی است، خودکشی کرد

5. He is currently being held on remand .
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر در بازداشت نگه داشته می شود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در بازداشت نگه می دارد

6. I was in prison on remand for three weeks.
[ترجمه ترگمان] من سه هفته تو زندان بودم
[ترجمه گوگل]من سه هفته در زندان بودم

7. He was held on remand in Brixton prison for 18 months.
[ترجمه ترگمان]او ۱۸ ماه در زندان بریکستون نگه داشته شد
[ترجمه گوگل]او در 18 ماهگی در زندان Brixton نگهداری شد

8. The remand hearing is often over in three minutes.
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به قرار بازداشت اغلب در عرض سه دقیقه انجام می شود
[ترجمه گوگل]جلسه بازجویی اغلب بیش از سه دقیقه طول می کشد

9. In addition, more remand prisoners were held in police or court cells.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نگهداری بیشتری از زندانیان در پلیس و یا سلول های دادگاه انجام شد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بیشتر زندانیان بازداشت شده در پلیس یا دادگاه ها نگهداری می شدند

10. The problem of remand prisoners, is particularly acute.
[ترجمه ترگمان]مساله بازداشت زندانیان به طور خاص حاد است
[ترجمه گوگل]مشکل زندانیان، به ویژه حاد است

11. Another problem is remand for very difficult children.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل دیگر برای کودکان بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]مشکل دیگری برای کودکان بسیار دشوار است

12. Quite often, the police ask for a remand to give them time to make further enquiries, assemble their evidence and so on.
[ترجمه ترگمان]اغلب، پلیس برای دادن اطلاعات بیشتر به آن ها وقت می دهد، مدارک خود را جمع آوری کرده و غیره
[ترجمه گوگل]اغلب، پلیس از بازداشت درخواست می کند تا وقت خود را برای تحقیق بیشتر، شواهد و مدارک خود را جمع آوری کند

13. But because he'd already served five weeks on remand he was released.
[ترجمه ترگمان]اما به این دلیل که پنج هفته به مدت پنج هفته از زندان آزاد شده بود آزاد شد
[ترجمه گوگل]اما چون او پنج هفته در زندان بود، آزاد شد

14. At Gloucester Prison while on remand awaiting trial the prosecution say Gardiner made threats against White.
[ترجمه ترگمان]در زندان گلاستر، در حالی که در انتظار محاکمه، دادستان می گوید کاردی نر تهدیدات علیه وایت را مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]در دادگاه گلاستر در حالی که در انتظار محاکمه است، دادستان می گوید گاردینر تهدید به سفید کرده است

پیشنهاد کاربران

بازداشت ؛ نگه داشتن ( در بازداشت )

# He was held on remand
# I was in prison on remand for three weeks
# The accused was remanded in custody
# You will be remanded in custody until your trial


کلمات دیگر: