کلمه جو
صفحه اصلی

banking


معنی : بانکداری
معانی دیگر : معامله ی بانکی

انگلیسی به فارسی

بانکداری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the business or profession of running a bank.

- Managing loans is part of the business of banking.
[ترجمه ترگمان] مدیریت وام بخشی از کسب وکار بانکی است
[ترجمه گوگل] مدیریت وام ها بخشی از تجارت بانکی است

• business of a bank, business of financial transactions
banking is the business activity of banks and similar institutions.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کف پشته ای
[زمین شناسی] کف پشته ای
[حقوق] بانکداری

مترادف و متضاد

business carried on by a bank


Synonyms: investment, funding, moneylending, money dealing


بانکداری (اسم)
banking

جملات نمونه

1. banking interests
صاحبان بانک ها

2. banking is the backbone of every country's economy
بانکداری ستون اصلی اقتصاد هر کشور است.

3. banking system
نظام بانکداری

4. a banking house
موسسه ی بانکی

5. unsound banking
بانکداری برخلاف رویه

6. a fit of banking activities
توفان فعالیت های بانکی

7. he's big in banking
در بانکداری سرشناس (کله گنده) است.

8. i do my banking by telephone
من معاملات بانکی خود را با تلفن انجام می دهم.

9. an old enterprise specializing in banking activities
یک شرکت قدیمی که تخصص آن در امور بانکی است

10. he is in charge of banking and finance
او امور بانکی و مالی را سرپرستی می کند.

11. his b. a. is in finance and banking
لیسانس او در امور مالی و بانکداری است.

12. invisible exports such as tourism and banking
صادرات ناآشکار مانند جهانگردی و بانکداری

13. he knows the ins and outs of banking
او زیر و زبر بانکداری را می داند.

14. He chose banking as a career.
[ترجمه ترگمان]او بانکداری را به عنوان یک شغل انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]وی بانکداری را به عنوان شغل انتخاب کرد

15. The government plans to deregulate the banking industry/the bus system.
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا صنعت بانکداری و سیستم اتوبوس را آزاد کند
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد صنعت بانکداری / سیستم اتوبوسرانی را از مقررات خارج کند

16. This new personal banking software can be used with any Windows platform.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار جدید بانکی می تواند با هر سکوی ویندوز به کار رود
[ترجمه گوگل]این نرم افزار جدید بانکی شخصی را می توان با هر سیستم عامل ویندوز استفاده کرد

17. The banking and finance sector was booming.
[ترجمه ترگمان]بخش بانکداری و دارایی در حال ترقی بود
[ترجمه گوگل]بخش بانکی و دارایی در حال رونق بود

18. We've switched over to telephone banking.
[ترجمه ترگمان]ما به بانک تلفن زدیم
[ترجمه گوگل]شماره 39 ما به تلفن بانکی روی آوردیم

19. He was banking on the train being on time.
[ترجمه ترگمان]او داشت روی قطار کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در زمان مقرر مشغول بانکداری در قطار بود

20. I'm banking on your help.
[ترجمه ترگمان]من دارم روی کمک شما کار می کنم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ بانک کمک شما

21. The Montserrat government announced its revocation of 311 banking licences.
[ترجمه ترگمان]دولت Montserrat لغو ۳۱۱ مجوز بانکی را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دولت مونتسرات از لغو 311 پروانه بانکی خبر داد

22. The leaflet explains how to complain to the banking ombudsman.
[ترجمه ترگمان]این نشریه نحوه شکایت از بازرس بانکی را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]در این بروشور نحوه شکایت به دادگستر بانکی توضیح داده شده است

His B.A. is in finance and banking.

لیسانس او در امور مالی و بانکداری است.


banking system

نظام بانکداری


I do my banking by telephone.

من معاملات بانکی خود را با تلفن انجام می‌دهم.


پیشنهاد کاربران

امور بانکی

در علوم خلبانی به معنای چرخش هست
به عنوان مثال : Banking Left


کلمات دیگر: