کلمه جو
صفحه اصلی

edict


معنی : فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون
معانی دیگر : دستور رسمی، یاسا، امر

انگلیسی به فارسی

فرمان، حکم، قانون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an order or decree proclaimed by someone in authority.
مترادف: command, declaration, decree, dictate, direction, directive, fiat, order, proclamation, pronouncement, rescript, ukase
مشابه: dictum, injunction, instruction, mandate, ruling

- Those of a different faith were expelled from the country by a royal edict.
[ترجمه ترگمان] با صدور حکم سلطنتی، عقاید مختلفی از کشور بیرون رانده شدند
[ترجمه گوگل] کسانی که از ایمان متفاوت بودند، توسط حکم سلطنتی از کشور اخراج شدند
- A presidential edict abolished the agency.
[ترجمه ترگمان] حکم ریاست جمهوری این آژانس را منحل کرد
[ترجمه گوگل] حکم ریاست جمهوری این آژانس را لغو کرد
- The king issued an edict that forbid the seizing of neutral vessels.
[ترجمه ترگمان] پادشاه فرمانی صادر کرد که توقیف کشتی های خنثی را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل] پادشاه ایشان را صادر کرد که ممنوعیت انحلال عروق خنثی است

• decree, command, order
an edict is a command given by someone in authority; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] فرمان، حکم، امریه

مترادف و متضاد

فرمان قانون (اسم)
act, edict

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

فرمان (اسم)
order, bill, word, edict, precept, instruction, command, decree, mandate, commission, errand, institute, sanction, ordonnance, charter, steering wheel, commandment, ordinance, handlebar, rescript

قانون (اسم)
edict, rule, regulation, code, law, legislation, statute

pronouncement, order


Synonyms: act, canon, command, commandment, decree, decretum, dictate, dictum, directive, enactment, fiat, injunction, instrument, judgment, law, mandate, manifesto, ordinance, precept, prescript, proclamation, pronunciamento, regulation, rule, ruling, statute, ukase, writ


جملات نمونه

1. if an edict is issued to arrest all drunks. . .
گر حکم شود که مست گیرند. . .

2. They caballed against the emperor's edict.
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالف فرمان امپراطور بودند
[ترجمه گوگل]آنها علیه اعدام امپراتور کوبیدند

3. Most shops are ignoring the government's edict against Sunday trading.
[ترجمه ترگمان]اغلب فروشگاه ها حکم دولت در برابر تجارت روز یکشنبه را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]اکثر مغازه ها اظهار حکومت را علیه تجارت روز یکشنبه نادیده می گیرند

4. The emperor issued an edict forbidding doing trade with foreigners.
[ترجمه ترگمان]امپراطور فرمانی صادر کرد که ممنوعیت تجارت با خارجی ها را ممنوع می کرد
[ترجمه گوگل]امپراتور صادر حکم ممنوعیت انجام تجارت با خارجی صادر کرد

5. The emperor issued an edict forbidding anyone to leave the city.
[ترجمه ترگمان]امپراطور فرمانی صادر کرد که به هیچ کس اجازه خروج از شهر را نمی داد
[ترجمه گوگل]امپراتور یک حکم را صادر کرد که هر کسی را مجبور به ترک شهر کند

6. He issued an edict that none of his writings be destroyed.
[ترجمه ترگمان]او فرمانی صادر کرد که هیچ یک از نوشته هایش نابود نشود
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که هیچیک از نوشتههای او نابود نخواهد شد

7. Where it could, it expropriated resources by simple edict.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که می توانست، منابع را با فرمان ساده ضبط کرد
[ترجمه گوگل]از کجا می توانست منابع را با ادیان ساده استخراج کند

8. By the Edict of Milan, promulgated in 3 he forbade persecution of all forms of monotheism in the Empire.
[ترجمه ترگمان]پس از فرمان میلان، که در سال ۳ اعلام شد، آزار و اذیت همه انواع یکتاپرستی در امپراطوری را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]توسط ادیت میلان، در 3 اعلام شد، او آزار و اذیت تمام انواع توحید در امپراتوری را ممنوع کرد

9. One of them once issued an edict against promiscuous kissing on New Year's Day.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها یک بار فرمانی را علیه بوسیدن promiscuous در روز سال نو صادر کرد
[ترجمه گوگل]یکی از آنها یک بار اعدام در باره بیداری بی قید و شرط در روز سال نو صادر کرد

10. We accepted it without question as an edict from on high.
[ترجمه ترگمان]ما آن را بدون سوال به عنوان فرمانی از بالا قبول کردیم
[ترجمه گوگل]ما آن را بدون سوال به عنوان یک حکم از بالا پذیرفته ایم

11. The union reacted bitterly to a toughly worded edict from Darlington area delivery services manager Spencer Hindmarsh to keep costs down.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه با واکنش شدید به حکم toughly از سوی مدیر خدمات تحویل منطقه دارلینگتون به اسپنسر Hindmarsh واکنش نشان داد تا هزینه ها را پایین نگه دارد
[ترجمه گوگل]این اتحادیه به تدریج به یک حکم سختگیرانه ای از مدیر خدمات تحویل منطقه Darlington Spencer Hindmarsh واگذار کرد تا هزینه ها را کاهش دهد

12. The local County Manager, Michael O'Malley, issued an edict to planning officials not to attend public rallies.
[ترجمه ترگمان]مدیر بخش محلی، مایکل اومالی، فرمانی را برای برنامه ریزی مقامات برای شرکت در تظاهرات عمومی صادر کرد
[ترجمه گوگل]مدیر محلی کانتی، مایکل اومالی، یک حکم را برای برنامه ریزی مقامات برای شرکت در تظاهرات عمومی صادر کرد

13. Thus the ius honorarium, developed by the praetor's edict, played a vital part in the development of Roman Law.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، حقوق ملل که توسط فرمان پرایتور پرورش یافت، نقشی حیاتی در توسعه حقوق روم ایفا کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین حق امتیاز ius، که توسط حکم پیشتر توسعه داده شد، نقش مهمی در توسعه قانون رومی داشت

14. There, I predict that any such legislative edict would be tossed out on its ear.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، من پیش بینی می کنم که چنین فرمانی قانونی در گوش آن پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل]در آنجا، من پیش بینی می کنم که هر گونه حکم قانونی بر روی گوش او قرار می گیرد

if an edict is issued to arrest all drunks...

گر حکم شود که مست گیرند...


پیشنهاد کاربران

( مذهب ) فتوا


کلمات دیگر: